چرا اعتماد از جوشش افتاده است
عوامل مختلفی از جمله مردم، گروه های اجتماعی، دولت و سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می توانند در تضعیف یا تقویت اعتماد اجتماعی نقش ایفا کنند، با این توضیح که این نقش یکسان نیست و هر یک اثرات متفاوتی از نظر میزان و شدت از خود برجای می گذارند.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، در این میان به ویژه نقش دولت و سایر نهادهای زیر مجموعه آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ زیرا عملکرد آنها پیوسته توسط شهروندان رصد می شود و در نتیجه بر اعتماد آنها به طور کل اثر می گذارد.
در همین راستا خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، میزگردی با عنوان اعتماد اجتماعی و پیامدهای اقتصادی، سیاسی آن با حضور سه تن از جامعه شناسان کشورمان برگزار کرد.
غلامرضا غفاری، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و معاون فرهنگی اجتماعی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، کرم حبیب پور گتابی، جامعه شناس و استادیار دانشگاه خوارزمی و تهمینه شاوردی جامعه شناس و دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی میهمانان این میزگرد بودند.
ادامه مشروح میزگرد با این جامعه شناسان بدین شرح است:
** آقای دکتر غفاری بفرمایید که منشأ و سرچشمه اعتماد در جامعه، کجاست؟
**غفاری: ما در بحث اعتماد با یک وضعیت دو قطبی رو به رو هستیم. دلیلش هم این است که در معنای اعتماد، به ویژه اگر پیامدهای جمعی را مد نظر قرار دهیم، باید بین اعتماد خاص گرایانه و اعتماد عام گرایانه تفاوت قایل بشویم. اعتماد خاص گرایانه در کشور خیلی شدید و اعتماد عام گرایانه پایین است. هر چند با مسئله فروپاشی مواجه نمی شویم اما با اختلال و ناکارایی مواجه می شویم. یعنی این اختلال در کارایی است که کشور را با مسائل حادتر روبه رو می کند.
ما باید این روی سکه را هم در نظر بگیریم که تولید اعتماد از کجاست؟ آیا تولید اعتماد حاصل جمع های اجتماعی است یا حاصل فردیت و فردیت نهادهای سیاسی از جمله دولت است. دو تا نگاه وجود دارد. نگاه غالب این است که جوشش اعتماد از متن اجتماعی است؛ یعنی اعتماد از جامعه می آید و خود جامعه است که تولید اعتماد می کند. از طرف دیگر وضعیتی که جامعه پیدا می کند در اینکه این اعتماد مجدداً چه وضعیتی را پیدا کند تعیین کننده است. در واقع خود اعتماد هم به نوعی عاملی برای ثبات، انسجام و گرمای اجتماعی و پویایی است. درعین حال، وقتی این انسجام و پویایی ایجاد می شود اعتماد را تقویت می کند.
**در این میان، نقش نهادها از جمله دولت چیست؟
**غفاری: در مورد نقش نهادها و از جمله دولت در اعتماد، نظرگاه های متفاوتی وجود دارد.گروهی معتقد هستند که دولت ها می توانند مبلغ و تقویت کننده اعتماد و سرمایه اجتماعی باشند و گروهی نیز معتقدند که دولت ها عامل فرساینده اعتماد به شمار می آیند. در اینجا لازم است که یک تیپولوژی (نوع شناسی) را در مورد جامعه داشته باشیم. حتی در جایی که می گوییم جامعه، اعتماد را تولید می کند باز نوع جامعه خیلی تعیین کننده است؛ یعنی آیا این جامعه جامعه ای سخت است و وضعیت دموکراتیک در آن خیلی قوی نیست یا جامعه ای است که تنوع و تکثر می پذیرد که این جامعه می تواند تولید اعتماد کند. روتستاین معتقد است که شما در جاهایی مواجه با دولت های بزرگی هستید که در عین حال مولد سرمایه اجتماعی و اعتماد هم هستند و شواهدی از کشورهای اسکاندیناوی می آورد. ولی در عین حال وقتی که شما شاخص های اعتماد را در نظر می گیرید می بینید که این کشورها در صدر قرار دارند؛ مثلا سوئد، نروژ و دانمارک را در نظر بگیرید که هم در توسعه انسانی و هم در اعتماد در صدر قرار دارند؛ با این حال دولت های بزرگی هم به شمار می آیند.
نکته دیگر آنکه نوع دولت هایشان را باید در نظر بگیریم که چه وضعیتی دارند. این دولت ها، دولت هایی هستند که در آنها شفافیت و پاسخگویی در آنها در حد اعلی وجود دارد و رویه هایی که از آنها تحت عنوان عدالت رویه ای یاد می شود یا سیاست هایی در رابطه با رفاه مطرح می شود، سیاست های عام گرایانه است تا سیاست های خاص گرایانه. در این دولت ها اگر صحبت از رفاه می شود مربوط به عموم جامعه است نه قشر خاصی از جامعه؛ جایی که سیاست رفاهی که بناست تولید اعتماد کند اگر حالت خاص گرایانه پیدا کند مخل سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی است. بنابر این دولت ها هم در جایی می توانند مولد اعتماد باشند به شرطی که دولت های توسعه گرا باشند. اگر این دولت ها به عنوان مجموعه های ناکارامد و مجموعه هایی شناخته بشوند که در آنها فساد رخ می دهد و یک سیستم بوروکراتیک سختی در آنها وجود دارد که از شفافیت و پاسخگویی لازم برخوردار نیست طبیعی است که این دولت ها نه تنها نمی توانند سرمایه اجتماعی و اعتماد تولید کنند که خودشان فرساینده اعتماد و سرمایه اجتماعی در جامعه محسوب می شوند.
وجه ذهنی بحث هایی مثل اعتماد قابل اعتناست. یعنی پنداشتی در مورد منفعتی که در رابطه دولت و مردم است. این وجه ذهنی و وجه عینی در جامعه ایران وجود دارد. بین آنچه که در اعیان سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی داریم و آنچه که ما به عنوان پنداشت انتظار داریم فاصله قابل توجهی است. به همین خاطر اگر شما به برخورداری های این جامعه رجوع کنید نسبت به چند دهه قبل ممکن است بیشتر باشد؛ اما حال آنکه این نوع برخورداری چگونه حاصل شده است نیاز به تأمل دارد. آیا این مصرف، مبتنی بر داشته های واقعی من است یا مبتنی بر قسط هایی است که از راه هایی مثل وام برای خودم فراهم کرده ام که این در جای خودش باید مورد بحث قرار گیرد و این فاصله بین ذهن و عین هر روز بیشتر می شود که بر میزان اعتماد مردم تأثیر گذار است؛ به همین خاطر اعتماد در گروه های مختلف، در لایه های جمعیتی مختلف و در استان های مختلف صورت یکسانی ندارد و تفاوت را نشان می دهد.
**در تحقیقی که در سال 93 انجام دادید اعتماد به نهاد ها و گروه ها چگونه ارزیابی شد؟
**غفاری: ما وقتی که در سال 1393 اعتماد به مجموعه نهادها و گروه ها را سنجیدیم، اعتماد به نهادهای دولتی و عمومی به مراتب پایین تراز مجموعه هایی مثل خیریه ها و سمن ها (سازمان های مردم نهاد) بدست آمد. در مطالعات صورت گرفته یکی از سؤالاتی که مطرح شد این بود که «اگر بنا باشد شما همراهی و همکاری کنید و یا حتی از شما بخواهند که کمک مالی را داشته باشید به کجا این کمک را می کنید»؟ در جواب ها اعتماد به جاهایی مانند خیریه ها در رتبه اول قرار داشت به عبارت دیگر اعتماد به نهادهای رسمی کمتر از نهادهای مردمی بود.
افکار عمومی نقش تعیین کننده ای دارد. این ذهنیت شکل گرفته و پاسخی که دریافت می کند تعیین کننده است. در یکی از سؤالاتی که در پیمایش پرسیده شد این بود که « به نظر شما دستیابی به رفاه و برخورداری تا چه اندازه بر اساس شایستگی است که در واقع در افراد وجود دارد؛ به هر حال افراد توانایی هایی مختلفی دارند؛ آیا در میزان رفاهی که اطرافیان شما دارند بین این دو تناسب لازم وجود دارد»؟ 54 درصد افراد جامعه گفته اند خیر؛ یعنی گفته اند که چنین تناسبی نیست یا «خیلی کم» است. آنهایی که گفته اند «زیاد» و «خیلی زیاد» 11 درصد هستند. اگر نسبت 11 درصد را با 54 درصد حساب کنیم این امر بسیار معناداراست. همچنین پاسخ ها نشان داده است، اعتماد در بین افراد تحصیل کرده کمتر است؛ چون هم آگاهی شان و هم انتظار و مطالبه شان بیشتر است. به عبارتی، بیش از نیمی از جامعه این پنداشت را در ذهن خود دارند که شایستگی ها پاسخ نمی گیرد. یا مثلا باز پرسیدیم که«شما فکر می کنید که همکاری بین سازمان ها و بخش های دولتی چه وضعیتی دارد»؟ حدود 30درصد جامعه گفته اند این همکاری «خیلی کم» است. حدود 43 درصد هم گفته اند «متوسط» است. بخشی که گفته اند ارتباط بین بخشی «زیاد» است حدود 10 درصد است. خب، وقتی چنین پنداشتی وجود دارد ما چه انتظاری داریم؟ حالا دولت گلایه می کند که چرا مردم به نظر ما و نظر کارشناسی ما گوش نمی دهند ولی به نظر مجموعه هایی گوش می دهند که باید گوش ندهند. این چیزی است که در جامعه ایران وجود دارد. مثلا در مورد ارز و سکه، کارشناسان رسمی از رسانه رسمی اعلام کردند که لطفا نخرید و پول خود را تبدیل به سکه و ارز نکنید. یا بخش نقدینگی را در نظر بگیرید که قبلا هم مطرح بوده است و از مردم خواسته شد که بیایید سرمایه گذاری کنید؛ اما این موضوع رخ می دهد؟
**خود وجود نقدینگی نشانه اعتماد پایین یا عدم اعتماد است.
**غفاری: بله همین طور است. اینها به خاطر این است که جامعه کارایی و مطلوبیت مورد نظرش را در خیلی جاها دریافت نکرده است. ممکن است این سوال نیز مطرح شود که چگونه می شود در یک زمانی که این پیشنهاد، توصیه یا ایده ای که مطرح می شود مورد قبول واقع شود ولی در یک دوره دیگری مورد پذیرش قرار نگیرد. یعنی حتی یک دولتی در یک جایی ایده هایی که مطرح می کند مورد قبول واقع می شود ولی در یک جای دیگری آنگونه که انتظار است به آن توجه نمی شود یا مورد بی اعتنایی قرار می گیرد.
نکته دیگر اینکه در ادبیات اعتماد، مفهومی را مطرح می کنند تحت عنوان اعتمادی که حاصل خریدن زمان است. شما در برخی جاها می گویید «شما فعلا به من اعتماد کنید»؛ یعنی وقت می خرید. مانند بازار که در آنجا نیز قرض می گیرید یا می گویید فرصتی به من بدهید تا بدهی خودم را جبران بکنم. اما مساله این است که این خریدن وقت تا کی مورد قبول است؟ مسلما تا یک بازه ای از زمان، پذیرفته می شود. اگر من مجددا بگویم یک سال دیگر یا دو سال دیگر به من فرصت دهید، وقتی که اینها روی هم نباشته می شود درواقع آن بی اعتمادی را تقویت می کند.
**خانم دکتر شاوردی، فکر می کنم بررسی های دیگری در خصوص سرمایه اجتماعی که اعتماد جزیی از آن است در سطح بین المللی انجام شده است.
**شاوردی: البته نحوه سنجش تحولات سرمایه اجتماعی متفاوت است. به عنوان مثال موسسه لگاتوم تحولات سرمایه اجتماعی برای 140 کشور از جمله ایران را بررسی کرد و بر اساس نتایج این بررسی ها، ایران در سال 2006 در بحث سرمایه اجتماعی یکصد و هجدهمین کشور به شمار می آمد اما در سال 1396 به رتبه 70 رسید. اینکه چگونه این موسسه برای دستیابی به رتبه های یاد شده از چه فاکتورهایی استفاده کرده است اطلاعی ندارم. اما شواهد نشان می دهد که هر چه رو به جلو پیش می رویم میزان اعتماد کاهش می یابد. در عین حال در برخی جاها واقعا سرمایه اجتماعی بالایی داریم و آن را در مواقع بحرانی مثل وقوع زلزله نشان داده ایم؛ اما در برخی مواقع رو در روی نهاد ها یا دولت قرار می گیریم که در این جا سرمایه اجتماعی دولت برای مردم ضعیف است و مردم اعتمادی به دولت ندارند.
**یعنی اینکه سرمایه اجتماعی دولت برای مردم ضعیف است به خاطر عملکرد دولت بوده است؟
** شاوردی: دولت گاهی اخبار نادرست و حتی متناقض می دهد. گاهی مدیریت های غیر تخصصی از طرف دولت می بینیم که شاهد روی کار آمدن افرادی بدون شایستگی های لازم هستیم و این عدم اعتماد به دولت را به بار می آورد. دولت برخی وعده های شفاهی داده و به آن عمل نکرده است. مثلا این وعده را داده است که از زنان در رده های بالای مدیریتی استفاده می کند اما در عمل به این وعده عمل نکرده است.
مورد دیگر اینکه دولت در مشکلات اقتصادی اخیر نتوانست مدیریت خوبی برای نخبگان داشته باشد. در نتیجه نخبگان به مرور به حاشیه رانده شدند. این در حالی است که ما نخبگان اقتصادی قوی داریم که وارد میدان نشدند و شاید یکی از علل بحران های اقتصادی به این خاطر است که از نخبگان استفاده نکرده ایم.
ما عدم اطلاع رسانی شفاف از سوی دولت را شاهدیم؛ متاسفانه دولت در جایی اطلاع رسانی شفاف می کند که مردم، پیش تر از شبکه های دیگر اطلاع یافته اند. یعنی اطلاعات اولیه را از شبکه های اجتماعی گرفته اند و آن موقع است که دولت شروع به شفاف سازی می کند که دیگر فایده ای ندارد. چون مردم به شبکه های اجتماعی دیگر، اعتماد پیدا کرده و اطلاعات گرفته اند. مثلا در بحث دریایی خزر ببینید چقدر اطلاعات متناقضی داده می شد و شفاف سازی نشد. نمی خواهم بگویم که شبکه های اجتماعی، صد در صد قابل اعتماد هستند. در مطالعه ای که خودم آن را انجام داده ام میزان اعتماد به شبکه های اجتماعی بالا نیست اما همین اطلاعاتی که مردم کسب می کنند از همین شبکه هاست.
** آقای دکتر حبیب پور چرا جامعه به چنین وضعیتی یعنی کاهش اعتماد رسیده است؟
** حبیب پور: دو یافته بر اساس مطالعه تجربی دارم اولین یافته به اعتماد بین مردم، سمن ها (سازمان های مردم نهاد) و سازمان های رسمی باز می گردد.
در مطالعات من، بیشتر مردم کشورمان معتقدند که سمن ها، تشکل هایی غیر دولتی و غیر سیاسی نیستند و به آنها کمتر اعتماد می کنند. مردم در وهله نخست به یکدیگر، یعنی به افراد، بعد به سمن ها و بعد به دولت اعتماد می کنند. این یک نوع خاص گرایی است. ما الان شاهد نوعی امتناع جامعه مدنی در ایران هستیم. مثلا مردم به سلبریتی ها مثل «علی دایی» یعنی «فرد»، بیشتر اعتماد می کنند تا به سمن هایی که در حوزه جمع آوری اقلام امدادی کار می کنند. نهاد های دولتی هم متاسفانه وضعشان بدتر از سمن هاست.
دوم، اعتماد با عملکرد گذشته ارتباط دارد. یعنی هر چه عملکرد گذشته بهتر باشد اعتماد مردم بیشتر می شود و چون عملکرد دولت در گذشته مناسب نبوده، بین مردم و دولت این بی اعتمادی شکل گرفته و تشدید شده است. از طرفی جامعه ما یک جامعه کاملا دولتی و کاملا کارشناسانه است و این کارشناسان هر چه فکر می کنند درست است انجام می دهند و به نظر مردم نیز توجه زیادی ندارند. بنابراین مقصر این بی اعتمادی شکل گرفته در جامعه در وهله اول خود دولت است . این در حالی است که اتفاقا مردم ایران کاملا عقلانی هستند مثلا در انتخابات تا روز آخر جواب ها کاملا عوض می شود و این عقلانیت ایرانی هاست که باعث عوض شدن جواب ها می شود.
** آقای دکتر اتفاقا برخی فکر می کنند که تغییر پاسخ مردم در شرایطی همچون انتخابات برای این است که مردم، خوب، تصمیم نمی گیرند.
**حبیب پور: مردم، اتفاقا خوب تصمیم می گیرند چون اطلاعات، مدام به روز می شود و آنها نیز بر اساس اطلاعات، تصمیم می گیرند نظرشان را عوض و عقلانی فکر می کنند. مردم ایران کاملا حکومت پذیر هستند یعنی می دانند چگونه خودشان و دیگران را هدایت کنند. مردم ایران کاملا عقلانی هستند و می توانند خود را رام کنند اما این ساختار سیاسی است که به آنها اجازه نمی دهد؛ آن وقت است که می بینیم که وقتی دولت ها تغییر می کنند این اعتماد کمی تغییر می کند و نشان می دهد که دولت، خیلی در این قضیه موثر است. در دوران قبل از انقلاب هم همین بود. دولت هایی که بعد از انقلاب روی کار آمدند هم کاملا رویه یکسانی داشتند.
**یعنی دولتی که در دوران جنگ بود هم رویه اش شبیه دولت های دیگر بود؟
**حبیب پور: مساله دولتی که در زمان جنگ داشتیم به علت موضوع جنگ تحمیلی جدا بود؛ بحران های حاد مثل جنگ را از تحلیل ها باید جدا کرد. اما به نظر من دولت ها به لحاظ منطق، یکسان بوده اند؛ البته ممکن است کمی رویه شان فرق کند و به همین علت می گویم جامعه ایرانی، کاملا دولتی است؛ یعنی جامعه ایرانی، نه مشارکتی مردمی و نه جایی است که در آن سمن به درستی شکل می گیرد.
ادامه دارد…
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید