نظریه ھای مشورتی
اداره کل حقوقی قوه قضائیه
۵/٣/١٣٩۴ ۶٠٢/٩۴/٧شماره
٣٨٩
شماره پرونده ١٨۵٩ ـ ١١٨ ـ ٩٣
سؤال
١ـ آیا سازمان بورس بھادار حق دارد راجع به تغییرات انجام شده در اساسنامه شرکت سھامی عام که ھنوز عضو بورس نشده اعلام نظر نموده و از ثبت آن در دایره ثبت شرکتھا جلوگیری کند.
٢ـ آیا مجمع عمومی فوق العاده شرکت می تواند با استناد به قسمت اخیر ماده ١١٨ لایحه اصلاح قانون تجارت، اختیار ھیأت مدیره را در اعمال حق رأی ناشی از مالکیت خودش نسبت به سھام اشخاص حقوقی دیگر، محدود و این حق رأی را به سھامداران حقیقی واگذار کرده یا به استناد ماده ١٠٢ قانون مذکور سھامداران حقیقی را به عنوان نماینده شرکت در مجامع جھت اعمال حق رأی تعیین کند.
١٢/١٢/١٣٩٣ ـ ٣١١٧/٩٣/٧ شماره نظریه
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
١ـ برابر ماده ٢۵ قانون بازار اوراق بھادار جمھوری اسلامی ایران مصوب ١٣٨۴/٩/١ ،برای ثبت شرکتھای سھامی عام
یا افزایش سرمایه آنھا، اجازه اعلامیه پذیره نویسی توسط مرجع ثبت شرکتھا، پس از موافقت سازمان صادرمی شود.
بنابراین، اگر تغییرات اساسنامه، مربوط به افزایش سرمایه شرکت و بالتبع مستلزم صدور اجازه اعلامیه پذیرھ نویسی
باشد، منوط به موافقت سازمان بورس و اوراق بھادار است؛ اعم از این که شرکت، عضو سازمان بورس باشد یا خیر.
ولی در سایر موارد مشمول ماده بالا نمی باشد.
٢ـ با عنایت به ماده ٨٣ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت که ھرگونه تغییر در مواد اساسنامه را منحصراً در
صلاحیت مجمع عمومی فوق العاده میداند و با عنایت به بند ١۶ ماده ٨ قانون مزبورکه مقررنموده است تعیین وظایف و
حدود اختیارات مدیران، باید در اساسنامه قید شود و با عنایت به ماده ١١٨ این قانون که برابر آن جز درباره موضوعاتی
که به موجب مقررات این قانون اخذ تصمیم و اقدام درباره آنھا در صلاحیت خاص مجامع عمومی است، مدیران شرکتھا
دارای کلیه اختیارات لازم برای اداره امور شرکتھا می باشند، بنابراین در فرض سؤال، اگر مجمع عمومی فوق العاده،
اختیار ھیأت مدیره را برای تعیین نماینده شرکت در شرکت دیگری که در آن صاحب سھم است، محدود کند یا شخص
معینی را به عنوان نماینده انتخاب نماید، فاقد اشکال قانونی است.
٭٭٭٭٭
٣٩٠
شماره پرونده ١٠٧٧ ـ ٣/١ ـ ٩٣
سؤال
١ـ آیا حق الاجرایی که در پروندھ ھای اجرای احکام به دلیلی وصول نمی شود و در حین عملیات اجرا محکوم له گذشت می کند و یا
اینکه از تعقیب محکوم علیه منصرف می شود و یا اینکه به نحوی در اجرا کاھلی می کند و عملیات اجرا معلق می شود و موضوع
مشمول مرور زمان ماده ١۶٨ قانون اجرای احکام مدنی می شود از چه تاریخی مرور زمان شروع می شود؟ از تاریخ صدور اجرائیه؟ از
تاریخ تعلیق اجرای حکم و پیگیری پرونده؟ از تاریخ انصراف محکوم له؟
٢ـ آیا به علت کوتاھی و قصور کارکنان اجرای احکام (مثلاً گم شدن پرونده و فراموش شدن صدور دستور وصول) پرونده مشمول مرور
زمان می شود یا خیر و آیا عذر مذکور را می توان مانع شمول مرور زمان مال مذکور تلقی کرد یا خیر؟
٣ـ مفھوم و ملاک عدم تعقیب اجرای حکم چیست؟ آیا اگر محکومله فقط درخواست اجرای حکم یا اعمال ماده ٢) بازداشت
محکوم علیه) را کرده باشد و دیگر تا پنج سال حاضر نشود از این تاریخ محاسبه می شود و یا اینکه مقصود حضور فیزیکی در اجرای
احکام و پیگیری ھای قضایی است؟
١۶/١٢/١٣٩٣ ـ ٣١۴٣/٩٣/٧ شماره نظریه
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
١ـ درمورد اجرائیه ای که به تقاضای محکوم له صادر ولی پس از صدور آن، محکوم له ھیچگونه مراجعھ ای به دایره اجراء
نداشته و عملیات اجرائی شروع نشده است، با گذشت ۵ سال از تاریخ صدور اجرائیه، به تجویز ماده ١۶٨ قانون اجرای
احکام مدنی، آن اجرائیه الغاء و بلااثر می شود ولی چنانچه اجرائیه صادر و عملیات اجرائی شروع شده باشد، اعم از
ٌ این که عدم تعقیب پرونده اجرائی از ناحیه محکوم له باشد و یا غیرآن، مورد از شمول ماده فوق الذکر خارج می باشد.
٢ـ ماده ١۶٨ قانون اجرای احکام مدنی، ناظر به مواردی است که عدم تعقیب عملیات اجرائی، مستند به ٌ محکوم له
باشد و شامل مواردی مانند موردی که به علّت گم شدن پرونده باشد، نیست.
٣ـ صرف درخواست اجرای حکم یا درخواست ھای دیگر از سوی محکوم له، به معنای شروع عملیات اجرایی نیست.
٭٭٭٭٭
٣٩١
شماره پرونده ٢٠٩٧ ـ ١۶٨/١ ـ ٩٣
سؤال
در پرونده ھای نیابتی مشاھده می شود که مرجع نیابت دھنده در مفاد نیابت بیان می دارد چنانچه قرار تأمین کیفری منتھی به
بازداشت متھم گردید، نامبرده تحت الحفظ به مرجع معطی نیابت ارسال شود، حال این پرسش قابل تأمل است که اگر متھم برای
تأمین وثیقه ملکی را معرفی نماید که در خارج از حوزه قضایی این مرجع مجری نیابت باشد، آیا این مرجع، صلاحیت اعطای نیابت را
دارد یا خیر ؟
١٧/١٢/١٣٩٣ ـ ٣١۵١/٩٣/٧ شماره نظریه
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
اذن در شیئ، اذن در لوازم آن ھم است؛ بنابراین، با توجه به مفاد مواد ۵٩ و ۶٠ قانون آئین دادرسی در امورکیفری
١٣٧٨ ،وقتی که به مرجع قضائی مجری نیابت، اجازه صدور قرار تأمین و قبولی آن داده می شود، از جمله این
اختیارات، پذیرش سندی است که برای وثیقه ارائه می شود؛ گرچه مستلزم اعطای نیابت جھت ارزیابی و توقیف ملک
از طریق ثبت، خارج از حوزه قضائی مجری نیابت باشد.
٭٭٭٭٭
٣٩٢
شماره پرونده ٢١۵۶ ـ ١٨۶/١ ـ ٩٣
سؤال
آیا بین ماده ٩٠ و٩٣ قانون مجازات تعارضی وجود دارد یا خیر؟ علت سئوال آن است که در ھردو ماده مقنن صحبت از تخفیف می کند؟
آیا مراد از ماده ٩٠ صرفاً در خصوص مجازات نگھداری در کانون بوده و ماده ٩٣ راجع به تخفیف در خصوص سایر مجازاتھا ؟ ھمچنین مراد
از قسمت اخیر ماده ٩٠ که اعلام داشته که دادگاه در صورت تقلیل مدت نگھداری تا یک سوم این امر مانع از استفاده سایر تخفیفات
قانونی نیست، چه می باشد؟
٢٠/١٢/١٣٩٣ ـ ٣١٩٩/٩٣/٧ شماره نظریه
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
بین مواد٩٠ و٩٣ قانون مجازات اسلامی١٣٩٢ تعارض وجود ندارد. تخفیف مقرر در ماده ٩٣ مربوط به زمان صدور حکم و
شامل ھمه مجازاتھاست و آنچه در ماده ٩٠ آمده، مربوط به بعد از صدور رأی و در مرحله اجرای حکم و ناظر به تقلیل
مدت نگھداری در کانون یا تبدیل آن به تسلیم طفل یا نوجوان به ولی یا سرپرست قانونی اوست که با توجه به گزارش
رسیده از وضع طفل یا نوجوان و رفتار او در کانون اصلاح و تربیت، دادگاه می تواند در رأی خود یک بار تجدیدنظر کند و
عبارت قسمت آخر ماده ٩٠ ،مربوط به حق استفاده محکوم علیه از آزادی مشـروط و سایر تحقیـقاتی اسـت که
قانونگـذار پیش بینی نموده است تا این شائبه نباشد که استفاده از ماده٩٠ ،مانع استفاده از تحقیقات دیگر است.
٭٭٭٭٭
٣٩٣
شماره پرونده ٢١٠١ ـ ١٨۶/١ ـ ٩٣
سؤال
آیا تعارضی بین مواد ١٢٠و١٢١ قانون مجازات اسلامی و ماده ٣٠۶ قانون مذکور با ماده ۶٢٢ قانون تعزیرات وجود دارد یا خیر؟
١٢/١٣٩٣/ ـ ٣٢٠٣/٩٣/٧ شماره نظریه
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
١ـ دو ماده ١٢٠ و١٢١ مجازات اسلامی ١٣٩٢ ،تعارضی با ھم ندارند، با این توضیح که ماده ١٢٠ ،درخصوص اعمال
قاعده درأ در خصوص کلیه جرایم اعم از تعزیری و… می باشد که اگر در این موارد یعنی در وقوع جرایم یا برخی از
شرایط آن و یا ھر یک از شرایط مسئولیت کیفری مورد شبھه یا تردید قرار گیرد و دلیلی بر نفی آن یافت نشود حسب
مورد جرم ثابت نمی شود، و ماده ١٢١ قانون مذکور، در مقام بیان اعمال قاعده درأ درخصوص جرایم موجب ّحد است به
جزء موارد استثناء شده در این ماده در سایر جرایم موجب حد به محض ایجاد تردید و شبھه بدون نیاز به تحصیل دلیل،
حد منتفی می گردد.
٢ـ ماده ٣٠۶ ،قانون مجازات اسلامی ١٣٩٢ و ماده ۶٢٢ قانون مجازات اسلامی ١٣٧۵ نیز تعارضی باھم ندارند، طبق
ماده ٣٠۶ جنایت عمدی بر جنین مطلقاً چه قبل از حلول روح، باشد و چه بعد از حلول روح قصاص ندارد و قصاصی که
در ماده ۶٢٢ قانون مجازات اسلامی ١٣٧۵ آمده، با عنایت به ماده ٣٠۶ قانون مجازات اسلامی ١٣٩٢ و تبصره این ماده،
منصرف از جنین است و معطوف به ایراد ضرب و جرحی است که به مادر وارد شده است.
٣٩۴
شماره پرونده ١١١۴ ـ ١۶/١٠ ـ ٩٣
سؤال
به استحضار می رساند مطابق ماده١٠ قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل
شخص ثالث صندوق خسارتھای بدنی وظیفه و رسالت قانونی حمایت از زیان دیدگان حوادث رانندگی در مواردی چون فقدان یا انقضاء
بیمھ نامه و… را عھده دار می باشد که منابع مالی آن به شرح مذکور در ماده١١ قانون فوق الذکر است. از طرف دیگر، به موجب تبصره٣
ماده١١ قانون فوق صندوق از پرداخت ھزینه ھای دادرسی و اوراق و حق الاجرا معاف می باشد. حال خواھشمند است اعلام فرمایید
این معافیت صرفاً مواردی را در بردارد که صندوق در مقام دادخواھی به مراجع صالحه قضاوتی مانند مرجع قضایی و شوراھای حل
اختلاف؛ دادخواھی می نماید یا مواردی را که این صندوق محکوم علیه شناخته می شود، نیز به ویژه در مورد حق الاجرا در برمی گیرد؟
٢۵/١٢/١٣٩٣ ـ ٣٢٣۵/٩٣/٧ شماره نظریه
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
اولاً تبصره٣ مادّه١١ قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل
شخص ثالث مصوّب ١٣٨٧ ،مطلق است.
ثانیاً معافیت صندوق، ناظر به پرداخت ھزینه ھای موصوف در حق دولت است و منصرف از مواردی است که دادگاه،
صندوق را به پرداخت ھزینه دادرسی در حق خواھان محکوم نموده است
٭٭٭٭٭
٣٩۵
شماره پرونده ٩۴٢ ـ ٣/١ ـ ٩٣
سؤال
در اجرای احکام مدنی، محکوم له برای استیفای محکوم به نقدی پلاک ثبتی را معرفی می نماید که به نام محکوم علیه نیست وبه نام
ثالث است و مدعی است که ثالث آن را با یک قرارداد عادی به محکوم علیه انتقال داده است و کپی بیع نامه را ضمیمه می نماید حال:
آیا اجرای احکام ملزم به قبول توقیف ملک مذکور است یا خیر؟
چنانچه بیع نامه عادی ارائه شود که دلالت ظاھری بر مالکیت محکوم علیه نماید، آیا بدون رضایت و اقرار ثالث مالک رسمی توقیف
ممکن است؟
چنانچه ثالث اقرار به انتقال آن نماید، توقیف مجاز ھست یا خیر؟
چنانچه ثالث ضمن اقرار به انتقال مدعی فسخ متعاقب آن معامله شود، آیا اجرای احکام مکلف به توقیف است وفسخ باید ثابت شود و
یا اینکه چون اقرار مرکب است توقیف ممکن نیست و معامله و فسخ باید احراز شود و ملاک ماده٢٢ قانون ثبت برای توقیف اموال
است؟
٢۵/١٢/١٣٩٣ ـ ٣٢٣٧/٩٣/٧ شماره نظریه
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
مطابق مادّه٢٢ قانون ثبت اسناد و املاک کشور مصوّب ١٣١٠ با اصلاحات و الحاقات بعدی، ھمین که ملکی مطابق
قانون در دفتر املاک به ثبت رسید، دولت فقط کسی را که ملک به اسم او ثبت شده و یا کسی که ملک مزبور به او
منتقل گردیده و این انتقال نیز در دفتر املاک به ثبت رسیده و یا اینکه ملک مزبور از مالک رسمی ارثاً به او رسیده باشد،
مالک خواھد شناخت و نیز به موجب مادّه۴٨ قانون فوق الذکر، سندی که مطابق مواد۴۶ و ۴٧ این قانون باید به ثبت
برسد و به ثبت نرسیده، در ھیچ یک از ادارات و محاکم پذیرفته نخواھد شد. بنا به مراتب، صرف ارایه بیع نامه عادی
نمیتواند اجرای احکام را مجاب به پذیرش مالکیت ملک برای محکوم علیه و ترتیب اثر دادن به تقاضای محکوم له در
این خصوص (توقیف ملک) بنماید؛ اما اگر شخص ثالث که سند رسمی به نام او است با اقرار به مالکیت محکوم علیه،
رضایت خود را به توقیف مال مزبور در قبال محکوم به بنماید، با عنایت به تبصره مادّه٣۴ قانون اجرای احکام مدنی توقیف آن بلااشکال است.