جنگل های زاگرس با وضعیت فعلی نابود خواهند شد
یک استاد منابع طبیعی میگوید: جنگلهای زاگرس که حجم عمدهای از آن را بلوطها تشکیل میدهند وضعیت مناسبی ندارند و بهشدت آسیبپذیر شده و با وضعیت فعلی، جنگلهای غرب کشور در آینده تبدیل به بیابان میشوند.
**علت خشکیدگی زاگرس موریانه نیست
انتشار برخی عکسها در فضای مجازی که در آن نشان میدهد حشراتی به جان درختان بلوط زاگرس افتاده است، واکنشهای متعددی به دنبال داشته است. برخی آن را موریانههایی میدانند که اکوسیستم زاگرس را فراگرفته و عامل خشک شدن آن شدهاند، اما هادی کیادلیری، عضو هیأت علمی دانشگاه محیط زیست و منابع طبیعی دانشگاه علوم و تحقیقات میگوید: علت خشکیدگی زاگرس موریانه نیست و مرگ و میر بلوط در زاگرس دلایل متعددی دارد.
«مجموعهای از عوامل دست به دست هم داده و وضعیت فعلی زاگرس را رقم زده است. همچنین نمیتوان گفت کدام عامل تأثیر بیشتر و کدام تأثیر کمتری داشته است. بلکه تنها میتوان آن را دستهبندی کرد.»
کیادلیری معتقد است حشرات مشاهده شده در بلوطهای زاگرس، سوسکهای چوبخوار هستند که تعدادشان نیز بسیار زیاد است. سوسکهای چوبخوار در واقع وقتی درختان بیمار میشوند، مانند لاشخور و کفتار که جسد و لاشه جانوران را میخورند و محیط زیست را پاکسازی میکنند، چوبهای ضعیف و باقیمانده را میخورند.
سوسکهای چوبخوارعوامل ثانویهای هستند که سبب مرگ درخت نمیشوند و از نظر اکولوژیک مفیدند، چون اینها به درختان پیر و ضعیف و بیمار حمله میکنند ولی جمعیتشان که زیاد شد نشان میدهد کل اکوسیستم دچار ضعف و بیماری است.
**اکوسیستم زاگرس قدرت ترمیم خود را از دست داده است
این استاد دانشگاه، مرگ زاگرس را به دلیل ضعف و کوبیدگی خاک، چرای دام و کشاورزی میداند که منطقه را ضعیف و مستعد بیماری کردهاند و توضیح میدهد: ضعیف شدن اکوسیستم سبب میشود با تغییر اقلیم، کاهش بارندگی و وقوع پدیده گرد و غبار در منطقه، زاگرس بهسوی مرگ و نابودی پیش برود. چون دیگر توانی برای مقاومت و ترمیم خود در تغییرات اقلیمی و تهدیدات زیستمحیطی ندارد.
«در گام بعدی وقتی اکوسیستم جنگلی خیلی خیلی ضعیف میشود، حشرات چوبخوار را میبینیم که در اصطلاح علمی به آنها فاکتورهای مشارکت کننده در مرگ درختان میگویند. ما بیماری زغالی را نیز در بلوط داریم که در سطح وسیع، یک بیماری ثانویه است. وقتی درختان ضعیف و دچار استرس میشوند، بیماری به آنها حمله میکند که در شرایط کنونی، اکثر درختان زاگرس ضعف و بیماری دارند و دچار مشکل هستند.»
**20 تا 30 سال آینده سرنوشت زاگرس برای جنگلهای شمال نیز تکرار میشود
به گفته کیادلیری، یک میلیون هکتار عرصه جنگلهای بلوط دچار مرگ ومیر است و بقیه هم در نوبتاند، فقط به لحاظ زمان مرگ وضعیت متفاوت است. در واقع این مشکلات تنها برای بلوط نیست. در حال حاضر مرگ اکوسیستمها در زاگرس در حال وقوع است. مجموعه همه گونهها را در برمیگیرد، اما چون جمعیت بلوط از بقیه بیشتر است و در واقع خاستگاه اصلی بلوط زاگرس است به همین خاطر نمود بیشتری روی بلوط دارد.
«این مرگ و میرها و شواهد نشان میدهد زاگرس در حال بیابانی شدن است و از سوی دیگر جنگلهای شمال ما نیز دارد شرایط زاگرس را پیدا میکند. بهطوری که تغییرات جنگلهای شمال نشان میدهد بین 20 تا 30 سال آینده سرنوشت زاگرس برای این جنگلها نیز تکرار میشود.»
کشاورزی بیش از حد، آتشسوزی جنگلها، تعرض به عرصههای جنگلی، کوبیدگی خاک و خشکسالی باعث فشار بر اکوسیستم زاگرس شده و عملاً اکوسیستم زاگرس را متلاشی کرده است. این بلا فقط برای بلوطها نیست و این شرایط برای همه گونههای جنگلی در حال وقوع است. تفاوت تنها در مقاومت گونههاست. وگرنه این سرنوشت محتوم همه گونههای گیاهی اکوسیستم زاگرس است.
**برای نجات زاگرس مدیریت توانمند میخواهیم
وی با بیان اینکه برای نجات زاگرس نیاز یک مدیریت توانمند هستیم خاطرنشان کرد: بارها در مورد مشکلات زاگرس و جنگلهای شمال گفته شده و مشکلات مشخص است، اما ما برای اصلاح وضعیت نیازمند مدیرانی توانمند و دارای تخصص هستیم، اما بزرگترین اشکال ما در مدیریت این است که زمانی میخواهیم اقدام کنیم که کار از کار گذشته است.
به گفته این استاد دانشگاه، جابهجایی مکرر مدیران، متأسفانه سبب شده اقدامات بنیادی، تاثیرگذار و بلندمدت جای خود را به برنامههای گذرا و موقت بدهد. در حالی که منابع طبیعی مانند جنگلها و عرصههای طبیعی مانند زمینهای کشاورزی نیست که با کود دادن و سمپاشی بتوان کار را پیش ببریم.
مدیریت منابع طبیعی نیازمند یک استراتژی بلندمدت است تا عواملی که این مناطق را مستعد ضعف و زمینه بروز این مشکلات فراهم کرده شناسایی کند و از بین ببرد.
**850 هزار هکتار زیر جنگلها را برای کشاورزی شخم میزنند
در حال حاضر 850 هزار هکتار زیر جنگلها را برای کشاورزی شخم میزنند و بسیاری از افراد به تهیه زغال چوب از درختان بلوط مشغولاند. این یعنی معیشت مردمان محلی به این مناطق وابسته است. بنابراین اگر میخواهیم اقدامات ما برای حفظ جنگلها مؤثر واقع شود باید کاری کنیم که معیشت مردم با مشکل مواجه نشود. در زاگرس مردم از نظر مالی ضعیف هستند، بنابراین باید با جایگزین کردن درآمدهای دیگر برای مردم، فشار فعالیتهای معیشتی مردم را بر روی جنگلها کم کرد. این مسائل نشان میدهد یک مدیریت استراتژیک بدون در نظر گرفتن جنبههای اجتماعی و اقتصادی آن کاری از پیش نمیبرد و نیازمند برنامهریزی بلندمدت است.
به گفته کیادلیری، وقتی عرصههای جنگلی شخم زده میشود، دیگر درخت تازهای سبز نمیشود و تنها درختان قدیمی میمانند که آنها هم در اثر مرور زمان از بین میروند. برای حفظ جنگلها در کوتاهمدت باید برای کنترل حریق و بیماری و آفات برنامه داشته باشیم تا نگذاریم اکوسیستم ضعیف و آسیبپذیر شود.
در جهان امروز به لحاظ علمی برای نجات جنگلها، برنامه و راهکار وجود دارد، اما مدیریتی که بتواند این اقدامات را اجرایی کند و سیاسی نباشد عملاً وجود ندارد.
**جوامع محلی توانمند راه نجات زاگرس است
نکته دیگری که این استاد دانشگاه به آن تأکید دارد، این است که حفاظت از زاگرس تنها وظیفه سازمان جنگلها نیست.
مجموعهای از ارگانها باید دست به دست هم بدهند تا جوامع محلی را توانمند کنند تا خود این جوامع دست به حفظ منابع طبیعی بزنند، زیرا فقر یکی از پارامترهای مهم در نابودی محیط زیست است.
به گفته وی برخی مشکلات نیز اساسی است. برای مثال، سازمان جنگلها زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی است که خود متولی بحث کشاورزی است و این در حالی است که کشاورزی خود یکی از دلایل اصلی تخریب زاگرس است.
«کشاورزی دید کوتاهمدت دارد و به فکر تولید است، اما منابع طبیعی بلندمدت میاندیشد و فلسفه آن با کشاورزی اساساً متفاوت است. این بحثهای ساختاری است که تا حل نشود مشکل زاگرس و سایر عرصههای جنگلی حل نمیشود.»
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید