ایرانی ها زیر چتر نازک اعتماد
مفهوم اعتماد اجتماعی به عنوان بنیان حیات و زیست جمعی چیست؟ و چرا شاخصه های این مهم که به « حسن ظن به تمام کنشگران در روابط اجتماعی’ تعبیر شده در کشورمان دچار نوسان نگران کننده شده است.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، وقتی چنین حسن ظنی وجود داشته باشد، افراد راحت تر کارهای محوله یا نقش های خود را انجام می دهند. مثلا در نقش یک شهروند، مالیات را به موقع پرداخت می کنند،با اعتماد در انتخابات شرکت می کنند و رای می دهند و همسایه ای قابل اعتماد می شوند.
هنگامی که چنین حسن ظنی داریم آیا فکر نمی کنید، این حسن ظن می تواند برای خودش یک سرمایه باشد، سرمایه ای آنقدر ظریف و شکننده که ممکن است با یک غفلت کوچک نابود شود و گاهی سال ها وقت و اقدام ات زیادی لازم است که به جای اول خود بازگردد؟
قطعا چنین پنداشتی می تواند سرمایه ای عظیم برای هر جامعه ای باشد که اگر جامعه با فقر با فقدان چنین سرمایه ای مواجه باشد اگر منحل نشود با مشکلاتی ساختاری و عجیب دست و پنجه نرم می کند. به عنوان مثال اگر اعتماد در جامعه ای شکننده باشد هنگامی که مراجعه کننده ای به کلانتری برود و بفهمد ، پلیس، نسبت به سارق بی تفاوت است بالتبع جوی از بی اعتمادی در خصوص پلیس در او ایجاد خواهد شد یا اینکه اگر یک حادثه طبیعی پیش آمد و می خواست به هموطن حادثه دیده اش کمک کند، ترجیح می دهد خودش ، مستقیما به او کمک کند تا اینکه اقلام امدادی را به نهادی دولتی یا حتی خیریه بسپارد.
ممکن است عده ای این پرسش در ذهنشان باشد که آیا تمام کشورها دارای یک میزان اعتماد هستند یا اینکه تفاوت دارند؟ کارشناسان امر که می گویند میزان اعتماد مردم هر کشور یا هر منطقه با کشور یا منطقه دیگر فرق دارد. تقریبا همه مردم دنیا هم می دانند که مالیات برای آنها مثمر ثمر است اما چرا برخی دولت ها مثل سوییس،7/ 98 درصد وصول مالیات دارند و برخی کشورها به مراتب کمتر از آن است؟
آیا این میزان وصولی ها ارتباطی مستقیم با میزان اعتماد موجود در جامعه ندارد؟ اگر ارتباط دارد مشکل اعتماد در کجاست؟ اصلا ایرانی ها چقدر اعتماد دارند؟ و علت آن چیست؟ در همین راستا خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، میزگردی با عنوان اعتماد اجتماعی و پیامدهای اقتصادی، سیاسی آن با حضور سه تن از جامعه شناسان کشورمان برگزار کرد.
غلامرضا غفاری، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و معاون فرهنگی اجتماعی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، کرم حبیب پور گتابی، جامعه شناس و استادیار دانشگاه خوارزمی و تهمینه شاوردی جامعه شناس و دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی میهمانان این میزگرد بودند.
مشروح این میزگرد بدین شرح است:
**آقای دکتر غفاری ، وضعیت کنونی جامعه از نظر اعتماد اجتماعی را چطور ارزیابی می کنید
**غفاری: امروزه اعتماد، یکی از بحث های کلیدی و اساسی جامعه ماست. ابتدا توضیحاتی در مورد خود اعتماد داشته باشیم. معمولا عنوان می شود که اعتماد به مثابه یک دارایی است. یک سرمایه ای است که این دارایی و سرمایه، هم می تواند برای هر یک از افراد جامعه مطرح باشد، هم برای گروه ها، اصناف و دیگر مجموعه های جامعه و هم برای سازمان ها و نهادها، از جمله برای نهادهای سیاسی جامعه مانند نهاد حکومت، نهاد دولت. همچنین اعتماد را می توان به عنوان یک سرمایه عمومی در قالب بحث اعتماد عمومی مطرح کرد. طبیعی است که وقتی صحبت از اعتماد می شود بسان دیگر بحث هایی که ما در ارتباط با مفاهیم کلیدی اجتماعی داریم؛ نقطه نظرهای مختلف و متفاوتی هم وجود دارد. معمولا وقتی که نقطه نظرها متفاوت است سعی می شود کف مطالب انتخاب شود.
ساده ترین عبارت درباره اعتماد این است که تصور و پنداشتی مبنی بر این امر وجود داشته باشد که «دیگران، سودمند هستند و برای من فایده ای دارند». «دیگران به ضرر من عمل نمی کنند». به عبارت دیگر « زیان و خسرانی به من وارد نمی کنند». این بدترین حالتش است. در بهترین حالت هم این پنداشت مطرح است که دیگران به نفع من عمل می کنند. طبیعی است که این دیگران طیف وسیع و گسترده ای از سطوح خرد تا سطوح میانی و کلان را می تواند شامل شود. در درجه اول، این دیگران در سطح خرد می تواند اعضای خانواده، دوستان و نزدیکان فرد یا معلم و پزشک فرد باشد. در سطوح بالاتر سازمان ها و نهادهایی که با این فرد مرتبط هستند و در یک معنای عمومی تر شامل کل جامعه می شود. این پنداشت طرح است که جامعه، سود من، خیر من و پیشرفت من را می خواهد. بنابراین می توان از این زاویه نیز به اعتماد نگاه کرد.
از طرف دیگر می دانید که این تصور و پنداشت سودمند بودن و مفید بودن چون نسبت به دیگری مطرح است در درون خودش امر رابطه را مستتر دارد. یعنی اعتماد یک رابطه به شمار می آید و همین رابطه دور و نزدیک است که دارای شعاع و گستره متفاوتی است؛ می تواند یک رابطه نزدیک یا دور باشد و صور و اشکال مختلفی از اعتماد بین شخصی گرفته تا اعتماد نهادی و اعتماد عمومی را شامل شود.
**شما اعتماد را بسان یک رابطه بیان می کنید اگر این رابطه به معنای صحیح در جامعه شکل بگیرد، فوایدش چیست ؟
** غفاری: وقتی که اعتماد را بر این مبنا بسان یک رابطه در نظر بگیریم آنقدر اهمیت پیدا می کند که می شود گفت، بدون آن چیزی به نام جمع و جامعه معنایی ندارد. اگر این جمع و جامعه بناست که واقعی و مبتنی بر ارتباط باشد و خود این ارتباط و رابطه در معنای صحیح و درست آن وجود داشته باشد تولید انرژی، گرما و پویایی می کند. در اینجاست که می گویند اعتماد یک دارایی و یک سرمایه است که می تواند کنش های جمعی، کنش های فرد در حوزه های جمع و حوزه های عمومی را تسهیل کند. در ضمن به میزانی که این گرما و انرژی کاهش یابد، اعتماد هم کم می شود. حالا بحث بر سر این است که چه چیزی این گرما و انرژی را تولید و تقویت می کند. در هر جامعه ای، گروه های مختلف و متنوعی مثل انجمن ها و اصناف وجود دارد. تجربه نشان داده است به میزانی که جامعه با تنوع بیشتری از گروه ها مواجه باشد این تنوع می تواند گرمای اجتماعی بیشتری ایجاد کند و در نتیجه ما شاهد اعتماد اجتماعی بیشتری باشیم.
بنابراین وقتی هم که از اعتماد عمومی صحبت می کنیم، این اعتماد در واقع خصلت عام بودن و کلی بودن خودش را دارد و زاییده اعتمادی است که ما برای این کلیت قایل می شویم. در این نوع اعتماد، اعتماد به نهادهای اجتماعی و نهادهای سیاسی نیز مطرح می شود که مهم ترین آنها اعتماد به دولت است و اینکه دولت تحت چه شرایطی موجب اعتماد است. در زمان حاضر عالمان سیاسی و جامعه شناسان، کارهای خیلی خوبی در خصوص اعتماد انجام داده اند. یکی از آنها کتاب «دام های اجتماعی و مسئله اعتماد» نوشته «بو روتستاین» است. آقای روتستاین در شروع بحث خود اعتماد عمومی را در کشوری مانند سوئد و روسیه مقایسه می کند؛ همچنین سنجه ای که برای این کار در نظر می گیرد قابل اعتناست. از نظر او یکی از سنجه های مهم اعتماد این است که ببینیم همکاری جامعه با دولت و حکومت چه وضعیتی دارد. روتستاین از پرداخت مالیات به عنوان مثالی در کتاب خود استفاده کرده است. نقطه مقابل آن نیز گریز از مالیات است. روتستاین در این کتاب می گوید که در کشوری مانند سوئد 98.7 درصد مالیات وصول می شود؛ یعنی دولت کمتر از 2 درصد مالیات وصول نشده دارد.
** احتمالا این حدود 2 درصد هم می تواند به علت دیرکرد باشد نه فرار مالیاتی.
**غفاری: بله احتمالا همین طور است؛ اما این عدد در کشور روسیه 24 درصد است. یعنی 76 درصد گریز از پرداخت مالیاتی را در روسیه شاهدیم. در ایران هم کمتر از 50 درصد مالیات می دهند. در این مورد وضعیت ما از روسیه بهتر است؛ البته لازم به ذکر است که اعتماد را فقط با یک سنجه نمی توان سنجید.
**خب الان که سوئد و روسیه در رابطه با میزان وصول مالیات مقایسه شدند می توان این برداشت را کرد که آگاهی مردم این دو کشور از مالیات ممکن است متفاوت باشد؟
** غفاری: قطعاً چنین چیزی نیست و اطلاعات مردم روسیه نسبت به اثرگذاری و تاثیر مثبت مالیات ها متفاوت از مردم سوئد نیست؛ به عبارت دیگر این آگاهی هم در بین مردم روسیه و هم در سوئد وجود دارد. اما چه چیزی باعث این اختلاف در پرداخت مالیات می شود. در اینجا مسئله اعتماد مطرح است. در خصوص جامعه ایران موضوع یارانه ها مثال خوبی است. دولت اعلام کرد؛ کسانی که از تمکن مالی لازم برخوردار هستند از دریافت یارانه انصراف بدهند. درصد خیلی نازلی جواب مثبت دادند. این در حالی بود که انتظار دولت در واقع خیلی بیشتر از این بود. اتفاقا دولت هم دولتی بود که آرای لازم را کسب کرده و با اقبال زیادی هم مواجه شده بود. بنابر این انتظار می رفت که دهک های بالای جامعه که نیاز زیادی هم به این دریافتی ندارند، انصراف بدهند، اما چنین چیزی رخ نداد. جالب اینجاست که در همان ایام و نزدیک به آن کشوری مانند سوئیس، یک نظرخواهی عمومی را داشتیم مبنی بر اینکه دولت می خواهد یارانه نقدی 2 هزار دلاری به شهروندانش پرداخت کند که جامعه، رأی منفی به نظر خواهی دولت داد.
**خب این اتفاق ناشی از چیست؟
** غفاری: در اینجا هم به نظر می رسد مسئله اعتماد می تواند بخش قابل ملاحظه ای از آن را نشان بدهد. روتستاین می گوید؛ مالیات در سوئیس بیش از 98 درصد و در روسیه 24 درصد وصول می شود و جامعه روسیه این پنداشت را دارد که این دریافتی در جایی که باید هزینه شود، هزینه نمی شود و افراد، محصول و عایدی یا نفع و سودی را از این پرداخت مالیات نمی بینند. ولی در سوئد، فرد، نتیجه و فایده پرداخت مالیات را می بیند. چون عملکرد دستگاهی که مالیات را وصول می کند و دستگاه های نظارتی مربوطه به گونه ای است که فرد متوجه است، اگر از این دست می دهد از دست دیگری دریافت می کند و اثر و فایده آن را می بیند. ولی در جای دیگر به دلیل حفره هایی که وجود دارد اگر دریافتی هم عملا صورت بگیرد معلوم نیست که در کجا هزینه و خرج می شود و چه بر سر آن می آید و در مجموع نیز بی اعتمادی ایجاد می شود و افراد کمتر مالیات می دهند.
**شما در سال 93 پیمایشی برای سرمایه اجتماعی در ایران انجام دادید الان در خصوص اعتماد ، وضعیت ما چگونه است؟
**غفاری: وضعیت ایران با توجه به پیمایش ها و داده هایی که داریم، خیلی مناسب نیست. آمارها نشان می دهد اعتماد در حد متوسط است. بنابراین، انتظار نمی رود که اعتماد اجتماعی به طور کل بالا باشد. همچنین اعتماد نهادی نسبت به اعتماد عمومی در سطح پایین تری قرار دارد. البته باید توجه داشت که اعتماد مانند خیلی از امور دیگر امری نسبی است. با توجه به شرایط زمانه و وضعیتی که جوامع با آن مواجه می شوند میزان آن متفاوت می شود. اما مهم این است که این اعتماد و سرمایه بناست چه وقت به ما کمک کند؟ طبیعی است وقتی که دچار مسئله و بحران می شویم باید این اعتماد به ما کمک کند. ممکن است خیلی ها یعنی 60 درصد جامعه بگویند به دولت اعتماد دارند و 40 درصد نیز اعتمادشان در حد کم باشد. اما نکته این است که آیا در شرایطی که ما با مسئله و مشکل مواجه می شویم این 60 درصد همچنان 60 درصد باقی می ماند یا خیر؟ تجربه نشان داده است که ما در جامعه خودمان ریزش از 60 درصد به 40 درصد را شاهد هستیم؛ یعنی بیشتر این 60 درصد دارای اعتماد، در مواقع بحران به 40 درصدی های دارای اعتماد کم می پیوندند.
** در مجموع روند اعتماد در کشور به چه صورت است؟
** غفاری: در مجموع روند اعتماد در کشور به این صورت بوده که در مواقعی ثابت بوده و در جاهایی کاهش پیدا کرده است. اگر مقایسه کنیم اعتمادی که در سرمایه اجتماعی در سال 93 سنجیدیم با آنچه که در سال 82 سنجیده شده بود تفاوت دارد. اعتماد عمومی در 1393 قدری افزایش داشت به این دلیل که در سال 92 یک سری شاخص های امید نیز در کنار اعتماد مطرح و تغییرات قابل ملاحظه ای حاصل شد. اما آمارهای جدیدتر نشان می دهد که ما با یک فرسایش اعتماد مواجه هستیم و به نظر می رسد افول در یکی دو سال اخیر، قدری بیشتر باشد.
** خانم دکتر شاوردی شما در خصوص اعتماد و وضعیت آن در ایران بفرمایید
**شاوردی: بحث اعتماد بحث مهمی است به ویژه دولت هایی که دنبال توسعه هستند باید به این مسئله بپردازند. من به تجربه ای اشاره می کنم که در سال 2010 در هند داشتم، مبنی بر اینکه در جاهایی افراد از منافع شخصی شان به خاطر اعتماد به دولت می گذشتند. دولت هند در یکی از بازارهای سنتی قصد داشت تغییراتی برای مدرن کردن بازار انجام دهد که در نتیجه این تغییرات بعضی از فروشگاه ها و مغازه ها از بین می رفت یا خیلی کوچک می شد. برای من جالب بود که فروشنده ها حتی برخی با وجود اینکه می دانستند مغازه 24 متری آنها به یک فروشگاه 12 متری تبدیل می شود به مأموران شهرداری کمک می کردند. این فعالیت ها به این خاطر بود که آینده خوبی را برای بازار خود متصور بودند و به دولتشان اعتماد داشتند. پس تحولات را به راحتی به خاطر اعتماد به دولت می پذیرفتند. من فکر می کنم اگر در ایران این اتفاق بیافتد به نظر می رسد که این اعتماد وجود ندارد و افراد از منافع شخصی خودشان به خاطر اعتماد به دولت نمی گذرند. برای مثال در مورد یارانه ها بیش از 6 یا هفت درصد از خواسته آقای رئیس جمهور مبنی بر انصراف از یارانه حمایت کردند. همچنین مطالعاتی که در این زمینه در کشور انجام شده است که نتایج آنها نشان دهنده کاهش سرمایه اجتماعی به طور کل است. چون بخشی از سرمایه اجتماعی به میزان انحرافات، جرائم و طلاق و غیره نیز بر می گردد که افزایش آنها می تواند نشانه کاهش سرمایه اجتماعی باشد.
در یک پیمایشی که در سال 1393 در استان تهران انجام دادیم، در پاسخ به این سؤال که مردم تا چه حد قابل اعتماد هستند؟ 46.3 درصد پاسخگویان استان تهران پاسخ « بسیار کم» و « کم » را جواب داده بودند؛ یا در بحث سپردن فرزندانشان به همسایه ها حدود 69 درصد گفته بودند که این اعتماد وجود ندارد که اگر یک مسافرت ناگهانی پیش بیایند فرزندانشان را به همسایه هایشان بسپارند. در پیمایش «تأثیر شبکه های اجتماعی بر سرمایه اجتماعی»که اخیراً در یک ماه گذشته اطلاعاتش جمع آوری شده است و مربوط به سال 1397 است چند تا از سؤالات به سنجش اعتماد اجتماعی مربوط می شود. در این پژوهش، بی اعتمادی در مقایسه با پژوهش قبلی به بیش از 70 درصد رسیده است؛ یعنی بیش از 70 درصد گفته اند که اعتمادشان به دیگران «کم» و«بسیار کم» است. در واقع در یک بازه زمانی سه، چهار ساله بین دو پژوهش، میزان اعتماد کاهش پیدا کرده است. تحقیقی که موسسه لگاتوم انجام داده است هم همین را نشان می دهد که در مقطعی میزان سرمایه اجتماعی کشورمان افزایش و بعد کاهش یافته است که این امر به ریشه یابی نیازدارد.
همچنین نتایج مطالعه انجام شده نشان می دهد که میزان اعتماد در بین زنان بیشتر از مردان است. بعلاوه، با افزایش سن، میزان اعتماد اجتماعی افزایش می یابد. این نکات در هر صورت قابل توجه است. نکته ای که می خواهم عرض کنم این است که عوامل فرهنگی نیز می تواند در میزان اعتماد تأثیرگذار باشد. مثلا اگر تا سه سال پیش مردم به راحتی کودکانشان را نزد همسایه ها می گذاشتند، امروزه از نظر فرهنگی این کار را نمی کنند. یعنی یک حریم خصوصی را برای خودشان قایل هستند. یک واقعیت دیگر این است که نگاه و نگرش مردم به مسئله اعتماد در جامعه منفی است، اما در رفتار، این بی اعتمادی تعدیل می شود؛ یعنی با اینکه افراد معتقدند که مردم خیلی قابل اعتماد نیستند اما ممکن است از آنها کاری را که نشان دهنده اعتماد است بخواهیم و آنها هم انجام بدهند. باید عوامل و متغیرهای ثانویه را در نظر بگیریم. من در کل امیدوار هستم که اعتماد در جامعه بالا برود.
** خانم دکتر به نظر می رسد هنوز اعتماد در بخش هایی از جامعه همچنان بالا است
**شاوردی: بله. هنوز اعتماد به بخش هایی از جامعه وجود دارد. این مردم همان هایی هستند که به عنوان مثال در زلزله سرپل ذهاب اعتماد کردند و پول ها و کمک های خودشان را به سلبریتی ها (افرد مشهور) سپردند. درست است که خیلی به نهادهای دولتی اعتماد نکردند اما این جای امید وجود دارد که باید این ابعاد قابل اعتماد مردم را تقویت و ابعاد دیگر را اصلاح کنیم. یعنی دولت باید ابزارهایی را استفاده کند که بتواند زمینه ساز بحث اعتماد بشود. مردم در زلزله سرپل ذهاب به سلبریتی های ورزشی، سینما و استاد دانشگاه اعتماد کردند و آنها نیز پاسخگو بودند؛ اما باز می بینیم که این اعتماد به بعضی از نهادهای داوطلبانه ای که کارشان امداد رسانی بود به شدت کاهش پیدا کرد.
** آقای دکتر حبیب پور، شما وضعیت کنونی جامعه از نظر اعتماد عمومی را چگونه ارزیابی می کنید؟
**حبیب پور: بهتر است در ابتدا به دو سه گزاره مقدماتی اشاره کنم. اعتماد، پایه و بنیان حیات و زیست جمعی است. دو نفر که با هم زندگی می کنند اگر اعتمادی بینشان نباشد رابطه شان از هم می پاشد. اعتماد، بخشی از فرهنگ مدنی ما به شمار می آید. اگر بخواهیم مدنی باشیم و مدنی هم باقی بمانیم باید اعتماد وجود داشته باشد؛ یعنی اعتماد لازمه مدنیت است. به همین خاطر جامعه ای که اعتماد در آن نیست جامعه غیر مدنی است؛ همچنین لازم به ذکر است اعتماد عمومی همیشه از اعتماد نهادی بالاتر است که امری طبیعی است.
حالا این نکته را هم در نظر بگیرید که دولت، نماینده یک نهاد است. پس عملکرد دارد و مردم هم عملکرد آن را می بینند. این در حالی است که مردم نماینده چیزی یا جایی نیستند و عملکرد ندارند. دیگر اینکه جامعه ما یک جامعه دولت گرا به شمار می آید و وابسته به دولت است. به همین خاطر وقتی دولت عملکردش ضعیف تر می شود اعتماد به آن هم سریع تر پایین می آید. این در حالی است که اگر یک فرد خاصی دروغ بگوید اعتماد نسبت به دولت با سرعت کمتری پایین می آید.
مطلب مهم دیگری که در جامعه شناسی اتفاق می افتد این است که بحث سرمایه اجتماعی به طور کلی در برنامه های توسعه آمده است. این امر نشان می دهد که جامعه دارد از هژمونی اقتصاد (سلطه اقتصاد) بیرون می آید. این امر به لحاظ تاریخی از دوره دولت آقای سید محمد خاتمی شروع شد. یعنی عناصر اجتماعی به سیاست های توسعه، ورود کرد و در دوره آقای حسن روحانی ادامه یافت.
** بنابراین با این تفاسیر وضعیت موجود اعتماد در جامعه را چگونه ارزیابی می کنید؟
**حبیب پور: وضعیت موجود اعتماد در جامعه نشان می دهد که به طور کل اعتماد در همه شاخص ها پایین است. در پیمایش های انجام شده در سطح ملی میزان اعتماد اجتماعی پایین است. حالا اگر مسئولین بخواهند خلاف آن را بگویند به نظر من چیز کاذبی ایجاد می شود و کار را خراب می کند. مطالعات نشان می دهند که میزان دروغگویی بالاست و جامعه ایران جامعه دروغگویی است. این دروغگویی هم بیشتر مصلحتی است؛ یعنی افراد مجبور هستند دروغ بگویند. این اجبار به خاطر بی اعتمادی به طرف مقابل و نهادهاست.
ببینید! اعتماد یعنی اینکه ما انتظار داریم، دیگران به تعهداتشان عمل کنند. اعتماد اجتماعی هم یعنی اینکه افراد در تعاملات اجتماعیشان به تعهداتشان عمل کنند. اما اعتماد به دولت، اعتماد سیاسی است نه اجتماعی. اعتماد به بنگاه اقتصادی مانند املاک، هم اعتماد اقتصادی است. در مطالعات انجام شده مثلا نشان داده شده است که وفای به عهد مردم،« کم » – حدود 43 – درصد است. چیزی که در این مطالعات باید توجه کنیم این است که نظرسنجی شده است. یعنی سوال کردیم که از نظر مردم چقدر دیگران وفای به عهد دارند. این تا حدودی جواب ها را مخدوش می کند. به عبارت دیگر پنداشت فرد با رفتار او فرق دارد. چرا که به جای سنجش خود واقعیت، وفای به عهد، نگرش نسبت به آن سنجیده شده است. به جای اینکه از فرد پرسیده شود که چقدر به عهد خودتان وفا می کنید از او می پرسیم نظرتان راجع به وفای به عهد در جامعه چیست. این امر، جواب ها را مخدوش می کند.
در نتایج مطالعات، آمده است که 44.1 درصد مردم معتقدند که وفای بعهد وجود ندارد. در مورد دروغگویی هم 66.3 درصد معتقدند که در جامعه دروغگویی زیاد است. نتایج نشان می دهد، جامعه وقتی بی اعتماد می شود عامگرایی در آن خیلی کمتر از خاص گرایی می شود. یعنی آدم ها سعی می کنند شعاع اعتمادشان را به اطرافیان خودشان مانند خانواده و افراد نزدیک محدود کنند و به کسانی که فاصله دورتری از آنها دارند و به اصطلاح از نزدیکانشان نیستند اعتماد کمتری دارند. در جامعه بی اعتماد خاص گرایی افزایش می یابد و در جامعه ای که خاص گرا باشد سرمایه اجتماعی درونی اش قوی می شود که متاسفانه این امر ضد توسعه است.
نکته دیگر مربوط به فرهنگ مدنی است. همه آدم ها دنبال نفع شخصی هستند مگر اینکه کسی یا چیزی بالای سر آنها باشد. مثلا قانون و هنجارهای عرفی بر آنها حاکم باشد. حالا فرهنگ مدنی به چه معناست؟ در این فرهنگ، آدم ها دنبال نفع شخصی هستند ولی وقتی می خواهند عقلانی انتخاب بکنند، نفع شخصی را در گرو نفع جمعی می بینند؛ یعنی معتقدند که اگر بخواهند به جایی برسند باید نفع جمعی را در نظر بگیرند؛ حالا جامعه ای که در آن، اعتماد پایین باشد، نفع شخصی برجسته تر می شود. در ادبیات فردگرایی نیز چنین قضیه ای وجود دارد. هم فردگرایی منفی و فردگرایی مثبت داریم. فردگرایی منفی در راستای منافع شخصی است و اعتماد هم در جایی اتفاق می افتد که فردگرایی از نوع مثبت حاکم باشد.
** آنوقت فردگرایی در جامعه ما چگونه است؟
**حبیب پور: در جامعه ما فردگرایی منفی وجود دارد. به عبارت دیگر به دلیل نبود فردگرایی مثبت، اعتماد هم ضعیف است. در اینجا « دوراهی اجتماعی» رخ می دهد؛ یعنی حالتی که فرد بر اساس نفع شخصی دست به انتخاب می زند. اما این انتخاب به ضرر جمع، تمام می شود. فرد، ممکن است در کوتاه مدت با انجام کاری به نفع خودش عمل کند اما در بلند مدت این کار به ضرر او تمام می شود. بیشتر ما در این جامعه به این صورت رفتار می کنیم؛ یعنی همه در دوراهی اجتماعی، راهی را انتخاب می کنند که متضرر می شوند و به همین خاطر بی اعتمادی، زیاد می شود.
ادامه دارد …
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید