وکیل آنلاین

قانون مدنی مواد ۶۵۶ تا ۸۰۷

قانون-مدنی

قانون مدنی مواد ۶۵۶ تا ۸۰۷

فصل سیزدهم

 در وکالت مبحث اول – در کلیات

 ماده ۶۵۶- وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می‌نماید. 

ماده ۶۵۷-تحقق وکالت منوط به قبول وکیل است. 

ماده ۶۵۸-وکالت ایجاباً و قبولاً به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن کند واقع می‌شود. 

ماده ۶۵۹-وکالت ممکن است مجانی باشد یا با اجرت.

 ماده ۶۶۰-وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یا امور خاصی.

 ماده ۶۶۱-در صورتی که وکالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل خواهد بود. 

ماده ۶۶۲-وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را به جا آورد. وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام آن امر اهلیت داشته باشد. 

ماده ۶۶۳-وکیل نمی‌تواند عملی را که از حدود وکالت او خارج است انجام دهد. 

ماده ۶۶۴-وکیل در محاکمه، وکیل در قبض حق نیست مگر این که قراین دلالت بر آن نماید و همچنین وکیل در اخذ حق، وکیل در مرافعه نخواهد بود. 

ماده ۶۶۵-وکالت در بیع وکالت در قبض ثمن نیست مگر این که قرینه‌ی قطعی دلالت بر آن کند. 

مبحث دوم – در تعهدات وکیل 

ماده ۶۶۶-هر گاه از تقصیر وکیل خسارتی به موکل متوجه شود که عرفاً وکیل مسبب آن محسوب می‌گردد مسئول خواهد بود. 

ماده ۶۶۷-وکیل باید در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را مراعات نماید و از آن چه که موکل بالصراحه به او اختیار داده یا بر حسب قرائن و عرف و عادت داخل اختیار اوست، تجاوز نکند. 

ماده ۶۶۸-وکیل باید حساب مدت وکالت خود را به موکل بدهد و آن چه را که به جای او دریافت کرده است به او رد کند.

 ماده ۶۶۹-هر گاه برای انجام یک امر، دو یا چند نفر وکیل معین شده باشد هیچ یک از آن‌ها نمی‌تواند بدون دیگری یا دیگران دخالت در آن امر بنماید مگر این که هر یک مستقلاً وکالت داشته باشد، در این صورت هر کدام می‌تواند به تنهایی آن امر را به جا آورد.

 ماده ۶۷۰-در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع ، وکیل باشند به موت یکی از آن‌ها وکالت دیگری باطل می‌شود. 

ماده ۶۷۱-وکالت در هر امر، مستلزم وکالت در لوازم و مقدمات آن نیز هست مگر این که تصریح به عدم وکالت باشد.

 ماده ۶۷۲-وکیل در امری نمی‌تواند برای آن امر به دیگری وکالت دهد مگر این که صریحاً یا به دلالت قرائن، وکیل در توکیل باشد.

 ماده ۶۷۳-اگر وکیل که وکالت در توکیل نداشته، انجام امری را که در آن وکالت دارد به شخص ثالثی واگذار کند هر یک از وکیل و شخص ثالث در مقابل موکل نسبت به خساراتی که مسبب محسوب می‌شود مسئول خواهد بود.

 مبحث سوم – در تعهدات موکل 

ماده ۶۷۴-موکل باید تمام تعهداتی را که وکیل در حدود وکالت خود کرده است، انجام دهد. در مورد آن چه که در خارج از حدود وکالت انجام داده است موکل هیچ گونه تعهد نخواهد داشت مگر این که اعمال فضولی وکیل را صراحتاً یا ضمناً اجازه کند.

 ماده ۶۷۵-موکل باید تمام مخارجی را که وکیل برای انجام وکالت خود نموده است و همچنین اجرت وکیل را بدهد مگر این که در عقد وکالت، طور دیگر مقرر شده باشد. 

ماده ۶۷۶-حق‌الوکاله‌ ی وکیل تابع قرارداد بین طرفین خواهد بود و اگرنسبت به حق‌الوکاله یا مقدار آن قرارداد نباشد تابع عرف و عادت است و اگر عادت مسلمی نباشد وکیل مستحق اجرت‌المثل است. 

ماده ۶۷۷-اگر در وکالت، مجانی یا با اجرت بودن آن تصریح نشده باشد محمول بر این است که با اجرت باشد. 

مبحث چهارم – در طرق مختلفه انقضای وکالت 

ماده ۶۷۸-وکالت به طرق ذیل مرتفع می‌شود:۱- به عزل موکل ؛۲- به استعفا ی وکیل؛۳- به موت یا جنون وکیل یا موکل. 

ماده ۶۷۹-موکل می‌تواند هر وقت بخواهد وکیل را عزل کند مگر این که وکالت وکیل و یا عدم عزل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد. 

ماده ۶۸۰-تمام اموری که وکیل قبل از رسیدن خبر عزل به او در حدود وکالت خود بنماید نسبت به موکل نافذ است.

ماده ۶۸۱-بعد از این که وکیل استعفا داد مادامی که معلوم است موکل به اذن خود باقی است می‌تواند در آن چه وکالت داشته اقدام کند. 

ماده ۶۸۲-محجوریت موکل موجب بطلان وکالت می‌شود مگر در اموری که حجر، مانع از توکیل در آن‌ها نمی‌باشد و همچنین است محجوریت وکیل مگر در اموری که حجر مانع از اقدام در آن نباشد.

 ماده ۶۸۳-هر گاه متعلق وکالت از بین برود یا موکل عملی را که مورد وکالت است خود انجام دهد یا به طور کلی عملی که منافی با وکالت وکیل باشد به جا آورد مثل این که مالی را که برای فروش آن وکالت داده بود خود بفروشد وکالت منفسخ می‌شود.

 فصل چهاردهم 

در ضمان عقدی مبحث اول – در کلیات

 ماده ۶۸۴-عقد ضمان عبارت است از این که شخصی مالی را که بر ذمه‌ ی دیگری است به عهده بگیرد. متعهد را ضامن طرف دیگر را مضمون‌له و شخص ثالث را مضمون‌ عنه یا مدیون اصلی می‌گویند. 

ماده ۶۸۵-در ضمان، رضای مدیون اصلی شرط نیست.

 ماده ۶۸۶-ضامن باید برای معامله اهلیت داشته باشد.

 ماده ۶۸۷-ضامن شدن از محجور و میت صحیح است. 

ماده ۶۸۸-ممکن است از ضامن ضمانت کرد. 

ماده ۶۸۹-هر گاه چند نفر ضامن شخصی شوند ضمانت هر کدام که مضمون‌له قبول کند صحیح است. 

ماده ۶۹۰-در ضمان شرط نیست که ضامن مالدار باشد لیکن اگرمضمون‌ له در وقت ضمان به عدم تمکن ضامن جاهل بوده باشد می‌تواند عقد ضمان را فسخ کند ولی اگر ضامن بعد از عقد، غیرملی شود مضمون‌ له خیاری نخواهد داشت. 

ماده ۶۹۱-ضمانِ دینی که هنوز سبب آن ایجاد نشده است، باطل است. 

ماده ۶۹۲-در دین حال، ممکن است ضامن برای تأدیه آن اجلی معین کند و همچنین می‌تواند در دین مؤجل تعهد پرداخت فوری آن را بنماید. 

ماده ۶۹۳-مضمون‌له می‌تواند در عقد ضمان از ضامن مطالبه‌ی رهن کند اگر چه دین اصلی رهنی نباشد. 

ماده ۶۹۴-علم ضامن به مقدار و اوصاف و شرایط دینی که ضمانت آن را می‌نماید شرط نیست بنابراین اگر کسی ضامن دین شخص بشود بدون این که بداند آن دین چه مقدار است ضمان صحیح است لیکن ضمانت یکی از چند دین به نحو تردید باطل است.

 ماده ۶۹۵-معرفت تفصیلی ضامن به شخص مضمون‌له یا مضمون‌عنه لازم نیست. 

ماده ۶۹۶-هر دینی را ممکن است ضمانت نمود اگر چه شرط فسخی در آن موجود باشد. 

ماده ۶۹۷-ضمان عهده از مشتری یا بایع نسبت به درک مبیع یا ثمن در صورت مستحق‌ للغیر در آمدن آن جایز است. 

مبحث دوم – در اثر ضمان بین ضامن و مضمون‌له 

ماده ۶۹۸-بعد از این که ضمان به طور صحیح واقع شد ذمه‌ی مضمون‌ عنه بری و ذمه‌ی ضامن به مضمون‌ له مشغول می‌شود. 

ماده ۶۹۹ –تعلیق در ضمان مثل این که ضامن قید کند که اگر مدیون نداد من ضامنم باطل است ولی التزام به تأدیه ممکن است معلق باشد. 

ماده ۷۰۰-تعلیق ضمان به شرایط صحت آن مثل این که ضامن قید کند که اگر مضمون‌عنه مدیون باشد، من ضامنم، موجب بطلان آن نمی‌شود. 

ماده ۷۰۱-ضمان، عقدی است لازم و ضامن یا مضمون‌له نمی‌توانند آن را فسخ کنند مگر در صورت اعسار ضامن به طوری که در ماده ۶۹۰ مقرر است یا در صورت بودن حق فسخ نسبت به دین مضمون‌ به و یا در صورت تخلف از مقررات عقد. 

ماده ۷۰۲-هر گاه ضمان مدت داشته باشد مضمون‌ له نمی‌تواند قبل از انقضای مدت، مطالبه‌ی طلب خود را از ضامن کند اگر چه دین، حال باشد. 

ماده ۷۰۳-در ضمان حال، مضمون‌له حق مطالبه طلب خود را دارد اگر چه دین، موجل باشد. 

ماده ۷۰۴-ضمان مطلق ، محمول به حال است مگر آن که به قرائن معلوم شود که موجل بوده است. 

ماده ۷۰۵-ضمان موجل به فوت ضامن، حال می‌شود.

 ماده ۷۰۶-حذف شد. 

ماده ۷۰۷-اگر مضمون‌ له ذمه مضمون‌عنه را بری کند ضامن بری نمی‌شود مگر این که مقصود، ابرا از اصل دین باشد. 

ماده ۷۰۸-کسی که ضامن درک مبیع است در صورت فسخ بیع به سبب اقاله یا خیار از ضمان بری می‌شود. 

مبحث سوم – در اثر ضمان بین ضامن و مضمون‌عنه 

ماده ۷۰۹-ضامن حق رجوع به مضمون‌ عنه ندارد مگر بعد از ادای دین ولی می‌تواند در صورتی که مضمون‌ عنه ملتزم شده باشد که در مدت معینی برائت او را تحصیل نماید و مدت مزبور هم منقضی شده باشد رجوع کند. 

ماده ۷۱۰-اگر ضامن با رضایت مضمون‌له حواله کند به کسی که دین را بدهد و آن شخص قبول نماید مثل آن است که دین را ادا کرده است و حق رجوع به مضمون‌عنه دارد و همچنین است حواله مضمون‌له به عهده‌ی ضامن.

ماده ۷۱۱-اگر ضامن دین را تأدیه کند و مضمون‌عنه آن را ثانیاً بپردازد ضامن حق رجوع به مضمون‌له نخواهد داشت و باید به مضمون‌عنه مراجعه کند و مضمون‌عنه می‌تواند از مضمون‌له آن چه را که گرفته است مسترد دارد. 

ماده ۷۱۲-هر گاه مضمون‌له فوت شود و ضامن وارث او باشد حق رجوع به مضمون‌عنه دارد. 

ماده ۷۱۳-اگر ضامن به مضمون‌له کمتر از دین داده باشد زیاده بر آن چه داده نمی‌تواند از مدیون مطالبه کند اگر چه دین را صلح به کمتر کرده باشد. 

ماده ۷۱۴-اگر ضامن زیادتر از دین به داین بدهد حق رجوع به زیاده ندارد مگر در صورتی که به اذن مضمون‌عنه داده باشد.

 ماده ۷۱۵-هر گاه دین مدت داشته و ضامن قبل از موعد آن را بدهد مادام که دین حال نشده است نمی‌تواند از مدیون مطالبه کند. 

ماده ۷۱۶-در صورتی که دین حال باشد هر وقت ضامن ادا کند می‌تواند رجوع به مضمون‌عنه نماید هر چند ضمان، مدت داشته و موعد آن نرسیده باشد مگر آن که مضمون‌عنه اذن به ضمان موجل داده باشد. 

ماده ۷۱۷-هر گاه مضمون‌عنه دین را ادا کند ضامن بری می‌شود هرچند ضامن به مضمون‌عنه اذن در ادا نداده باشد. 

ماده ۷۱۸-هر گاه مضمون‌له ضامن را از دین ابرا کند ضامن و مضمون‌عنه هر دو بری می‌شوند. 

ماده ۷۱۹-هر گاه مضمون‌له ضامن را ابرا یا دیگری مجاناً دین را بدهد ضامن حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد. 

ماده ۷۲۰-ضامنی که به قصد تبرع، ضمانت کرده باشد حق رجوع به مضمون‌عنه ندارد. مبحث چهارم – در اثر ضمان بین ضامنین 

ماده ۷۲۱-هر گاه اشخاص متعدد از یک شخص برای یک قرض به نحو تسهیم ضمانت کرده باشند مضمون‌له به هر یک از آن‌ها فقط به قدرسهم او حق رجوع دارد و اگر یکی از ضامنین تمام قرض را تأدیه نماید به هر یک از ضامنین دیگر که اذن تأدیه داده باشد می‌تواند به قدر سهم او رجوع کند. 

ماده ۷۲۲-ضامنِ ضامن حق رجوع به مدیون اصلی ندارد و باید به مضمون‌عنه خود رجوع کند و به همین طریق هر ضامنی به مضمون‌عنه خود رجوع می‌کند تا به مدیون اصلی برسد.

 ماده ۷۲۳-ممکن است کسی در ضمن عقد لازمی به دین دیگری ملتزم شود. در این صورت تعلیق به التزام، مبطل نیست مثل این که کسی التزام خود را به دین مدیون معلق به عدم او نماید.

 فصل پانزدهم – در حواله 

ماده ۷۲۴-حواله عقدی است که به موجب آن طلب شخصی از ذمه‌ی مدیون به ذمه‌ ی شخص ثالثی منتقل می‌گردد. مدیون را محیل، طلبکار را محتال، شخص ثالث را محال‌ علیه می‌گویند. 

ماده ۷۲۵-حواله محقق نمی‌شود مگر با رضای محتال و قبول محال‌علیه.

 ماده ۷۲۶-اگر در مورد حواله، محیل مدیون محتال نباشد احکام حواله در آن جاری نخواهد بود. 

ماده ۷۲۷-برای صحت حواله لازم نیست که محال‌علیه مدیون به محیل باشد در این صورت محال‌علیه پس ازقبولی در حکم ضامن است.

 ماده ۷۲۸-در صحت حواله، ملائت محال‌علیه شرط نیست. 

ماده ۷۲۹-هر گاه در وقت حواله، محال‌ علیه معسر بوده و محتال جاهل به اعسار او باشد محتال می‌تواند حواله را فسخ و به محیل رجوع کند. 

ماده ۷۳۰-پس از تحقق حواله، ذمه‌ی محیل از دینی که حواله داده بری و ذمه‌ ی محال‌علیه مشغول می‌شود.

 ماده ۷۳۱-در صورتی که محال‌علیه مدیون محیل نبوده بعد از ادای وجه حواله می‌تواند به همان مقداری که پرداخته است رجوع به محیل نماید. 

ماده ۷۳۲-حواله عقدی است لازم و هیچ یک از محیل و محتال و محال‌علیه نمی‌تواند آن را فسخ کند مگر در مورد ماده ۷۲۹ و یا در صورتی که خیار فسخ شرط شده باشد.

 ماده ۷۳۳-اگر در بیع، بایع حواله داده باشد که مشتری ثمن را به شخصی بدهد یا مشتری حواله داده باشد که بایع ثمن را از کسی بگیرد و بعد بطلان بیع معلوم گردد حواله باطل می‌شود و اگر محتال ثمن را اخذ کرده باشد باید مسترد دارد ولی اگر بیع به واسطه‌ی فسخ یا اقاله منفسخ شود حواله باطل نبوده لیکن محال‌علیه بری و بایع یامشتری می‌تواند به یکدیگر رجوع کند. مفاد این ماده در مورد سایر تعهدات نیز جاری خواهد بود

 فصل شانزدهم – در کفالت 

ماده ۷۳۴- کفالت عقدی است که به موجب آن احد طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخص ثالثی را تعهد می‌کند. متعهد را کفیل، شخص ثالث را مکفول و طرف دیگر رامکفول‌له می‌گویند. 

ماده ۷۳۵-کفالت به رضای کفیل و مکفول‌له واقع می‌شود. 

ماده ۷۳۶-در صحت کفالت، علم کفیل به ثبوت حقی بر عهده‌ی مکفول،شرط نیست بلکه دعوی حق از طرف مکفول‌له کافی است اگر چه مکفول منکر آن باشد. 

ماده ۷۳۷-کفالت ممکن است مطلق باشد یا موقت و در صورت موقت بودن باید مدت آن معلوم باشد. 

ماده ۷۳۸-ممکن است شخص دیگری کفیل کفیل شود. 

ماده ۷۳۹-در کفالت مطلق، مکفول‌له هر وقت بخواهد می‌تواند احضار مکفول را تقاضا کند ولی در کفالت موقت قبل از رسیدن موعد، حق مطالبه ندارد. 

ماده ۷۴۰-کفیل باید مکفول را در زمان و مکانی که تعهد کرده استحضار نماید والا باید از عهده‌ی حقی که بر عهده مکفول ثابت می‌شود بر آید. 

ماده ۷۴۱-اگر کفیل ملتزم شده باشد که مالی در صورت عدم احضار مکفول بدهد باید به نحوی که ملتزم شده است عمل کند.

 ماده ۷۴۲-اگر در کفالت محل تسلیم معین نشده باشد کفیل باید مکفول را در محل عقد تسلیم کند مگر این که عقد منصرف به محل دیگر باشد.

 ماده ۷۴۳-اگر مکفول غایب باشد به کفیل مهلتی که برای حاضرکردن مکفول کافی باشد داده می‌شود. 

ماده ۷۴۴-اگر کفیل مکفول را در غیر زمان و مکان مقرر یا برخلاف شرایطی که کرده‌اند تسلیم کند قبول آن بر مکفول‌له لازم نیست لیکن اگر قبول کرد کفیل بری می‌شود و همچنین اگر مکفول‌له بر خلاف مقرر بین طرفین تقاضای تسلیم نماید کفیل ملزم به قبول نیست.

 ماده ۷۴۵-هر کس شخصی را از تحت اقتدار ذی‌حق یا قائم‌مقام او بدون رضای او خارج کند در حکم کفیل است و باید آن شخص را حاضر کند والا باید از عهده‌ی حقی که بر او ثابت شود بر آید. 

ماده ۷۴۶-در موارد ذیل کفیل بری می‌شود:۱- در صورت حاضر کردن مکفول به نحوی که متعهد شده است؛۲- در صورتی که مکفول در موقع مقرر شخصاً حاضر شود؛۳- در صورتی که ذمه‌ی مکفول به نحوی از انحا از حقی که مکفول‌له بر او دارد بری شود؛۴- در صورتی که مکفول‌له کفیل را بری نماید؛۵- در صورتی که حق مکفول‌له به نحوی از انحا به دیگری منتقل شود؛۶- در صورت فوت مکفول. 

ماده ۷۴۷-هر گاه کفیل مکفول خود را مطابق شرایط مقرره حاضر کند و مکفول‌له از قبول آن امتناع نماید کفیل می‌تواند احضار مکفول و امتناع مکفول‌له را با شهادت معتبر نزد حاکم و یا احضار نزد حاکم اثبات نماید. 

ماده ۷۴۸-فوت مکفول‌له موجب برائت کفیل نمی‌شود.

 ماده ۷۴۹-هر گاه یک نفر در مقابل چند نفر، از شخصی کفالت نماید به تسلیم او به یکی از آن‌ها در مقابل دیگران بری نمی‌شود. 

ماده ۷۵۰-در صورتی که شخصی کفیل کفیل باشد و دیگری کفیل او و هکذا هر کفیل باید مکفول خود را حاضر کند و هر کدام از آن‌ها که مکفول اصلی را حاضر کرد او و سایرین بری می‌شوند و هر کدام که به یکی از جهات مزبور در ماده ۷۴۶ بری شد کفیل‌های مابعد او هم بری می‌شوند. 

ماده ۷۵۱-هر گاه کفالت به اذن مکفول بوده و کفیل با عدم تمکن از احضار حقی را که به عهده‌ی او است ادا نماید و یا به اذن او ادای حق کند می‌تواند به مکفول رجوع کرده آن چه را که داده اخذ کند و اگر هیچ یک به اذن مکفول نباشد حق رجوع نخواهد داشت.

 فصل هفدهم – در صلح

 ماده ۷۵۲-صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی، در مورد معامله و غیر آن واقع شود. 

ماده ۷۵۳-برای صحت صلح، طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند. 

ماده ۷۵۴-هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیر مشروع باشد.

 ماده ۷۵۵-صلح با انکار دعوا نیز جایز است بنابراین درخواست صلح، اقرار محسوب نمی‌شود.

 ماده ۷۵۶-حقوق خصوصی که از جرم تولید می‌شود ممکن است مورد صلح واقع شود. 

ماده ۷۵۷-صلح بلاعوض نیز جایز است. 

ماده ۷۵۸-صلح در مقام معاملات هرچند نتیجه‌ی معامله را که به جای آن واقع شده است می‌دهد لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد بنابراین اگر مورد صلح، عین باشد در مقابل عوض، نتیجه آن همان نتیجه بیع خواهد بود بدون این که شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری شود.

 ماده ۷۵۹-حق شفعه در صلح نیست هر چند در مقام بیع باشد.

 ماده ۷۶۰-صلح، عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمی‌خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.

 ماده ۷۶۱-صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی‌تواند آن را فسخ کند اگر چه به ادعای غبن باشد مگر در صورت تخلف شرط یا اشتراط خیار. 

ماده ۷۶۲-اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است. 

ماده ۷۶۳-صلح به اکراه نافذ نیست. 

ماده ۷۶۴-تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است. 

ماده ۷۶۵-صلح دعوی مبتنی بر معامله‌ی باطله، باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است.

 ماده ۷۶۶-اگر طرفین به طور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشند کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگر چه منشأ دعوی در حین صلح معلوم نباشد مگر این که صلح به حسب قرائن شامل آن نگردد. 

ماده ۷۶۷-اگر بعد از صلح معلوم گردد که موضوع صلح منتفی بوده است صلح باطل است.

 ماده ۷۶۸-در عقد صلح ممکن است احد طرفین در عوض مال‌الصلحی که می‌گیرد متعهد شود که نفقه‌ی معینی همه ساله یا همه‌ماهه تا مدت معین تأدیه کند این تعهد ممکن است به نفع طرف مصالحه یا به نفع شخص یا اشخاص ثالث واقع شود.

 ماده ۷۶۹-در تعهد مذکوره در ماده‌ی قبل به نفع هر کس که واقع شده باشد ممکن است شرط نمود که بعد از فوت منتفع، نفقه به وراث او داده شود.

 ماده ۷۷۰-صلحی که بر طبق دو ماده فوق واقع می‌شود به ورشکستگی یا افلاس متعهد نفقه، فسخ نمی‌شود مگر این که شرط شده باشد.

فصل هجدهم – در رهن 

ماده ۷۷۱- رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین می‌دهد. رهن‌دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن می‌گویند. 

ماده ۷۷۲-مال مرهون باید به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که بین طرفین معین می‌گردد داده شود ولی استمرار قبض شرط صحت معامله نیست.

 ماده ۷۷۳-هر مالی که قابل نقل و انتقال قانونی نیست نمی‌تواند مورد رهن واقع شود. 

ماده ۷۷۴-مال مرهون باید عین معین باشد و رهن دین و منفعت باطل است.

 ماده ۷۷۵-برای هر مالی که در ذمه باشد ممکن است رهن داده شود ولو عقدی که موجب اشتغال ذمه است قابل فسخ باشد. 

ماده ۷۷۶-ممکن است یک نفر مالی را در مقابل دو یا چند دین که به دو یا چند نفر دارد رهن بدهد در این صورت مرتهنین باید به تراضی معین کنند که رهن در تصرف چه کسی باشد و همچنین ممکن است دو نفر یک مال را به یک نفر در مقابل طلبی که از آن‌ها دارد رهن بدهند.

 ماده ۷۷۷-در ضمن عقد رهن یا به موجب عقد علی‌حده، ممکن است راهن مرتهن را وکیل کند که اگر در موعد مقرر راهن قرض خود را ادا ننمود مرتهن از عین مرهونه یا قیمت آن طلب خود را استیفا کند و نیز ممکن است قرار دهد وکالت مزبور بعد از فوت مرتهن با ورثه‌ی او باشد و بالاخره ممکن است که وکالت به شخص ثالث داده شود. 

ماده ۷۷۸-اگر شرط شده باشد که مرتهن حق فروش عین مرهونه را ندارد باطل است. 

ماده ۷۷۹-هر گاه مرتهن برای فروش عین مرهونه وکالت نداشته باشد و راهن هم برای فروش آن و ادای دین حاضر نگردد مرتهن به حاکم رجوع می‌نماید تا اجبار به بیع یا ادای دین به نحو دیگر بکند. 

ماده ۷۸۰-برای استیفای طلب خود از قیمت رهن، مرتهن بر هر طلبکار دیگری رجحان خواهد داشت. 

ماده ۷۸۱-اگر مال مرهون به قیمتی بیش از طلب مرتهن فروخته شود مازاد، مال مالک آن است و اگر بر عکس حاصل فروش کمتر باشد مرتهن باید برای نقیصه به راهن رجوع کند. 

ماده ۷۸۲-در مورد قسمت اخیر ماده‌ی قبل اگر راهن مفلس شده باشد مرتهن با غرماء شریک می‌شود. 

ماده ۷۸۳-اگر راهن مقداری از دین را اداء کند حق ندارد مقداری از رهن را مطالبه نماید و مرتهن می‌تواند تمام آن را تا کامل دین نگاه دارد مگر این که بین راهن و مرتهن ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

 ماده ۷۸۴-تبدیل رهن به مال دیگر به تراضی طرفین جائز است. 

ماده ۷۸۵-هر چیزی که در عقد بیع بدون قید صریح به عنوان متعلقات جز مبیع محسوب می‌شود در رهن نیز داخل خواهد بود.

 ماده ۷۸۶-ثمره‌ی رهن و زیادتی که ممکن است در آن حاصل شود در صورتی که متصل باشد جزو رهن خواهد بود و در صورتی که منفصل باشد متعلق به راهن است مگر این که ضمن عقد بین طرفین ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

 ماده ۷۸۷-عقد رهن نسبت به مرتهن جائز و نسبت به راهن لازم است و بنابراین مرتهن می‌تواند هر وقت بخواهد آن را بر هم زند ولی راهن نمی‌تواند قبل از این که دین خود را ادا نماید و یا به نحوی از انحا قانونی از آن بری شود رهن را مسترد دارد.

 ماده ۷۸۸-به موت راهن یا مرتهن رهن منفسخ نمی‌شود ولی در صورت فوت مرتهن راهن می‌تواند تقاضا نماید که رهن به تصرف شخص ثالثی که به تراضی او و ورثه معین می‌شود داده شود. در صورت عدم تراضی، شخص مزبور از طرف حاکم معین می‌شود. 

ماده ۷۸۹-رهن در ید مرتهن امانت محسوب است و بنابراین مرتهن مسئول تلف یا ناقص شدن آن نخواهد بود مگر در صورت تقصیر.

 ماده ۷۹۰-بعد از برائت ذمه‌ی مدیون، رهن در ید مرتهن امانت است لیکن اگر با وجود مطالبه، آن را رد ننماید ضامن آن خواهد بود اگر چه تقصیر نکرده باشد.

 ماده ۷۹۱-اگر عین مرهونه به واسطه‌ی عمل خود راهن یا شخص دیگری تلف شود باید تلف‌کننده بدل آن را بدهد و بدل مزبور رهن خواهدبود. 

ماده ۷۹۲-وکالت مزبور در ماده ۷۷۷ شامل بدل مزبور در ماده فوق نخواهد بود.

 ماده ۷۹۳-راهن نمی‌تواند در رهن تصرفی کند که منافی حق مرتهن باشد مگر به اذن مرتهن.

 ماده ۷۹۴-راهن می‌تواند در رهن تغییراتی بدهد یا تصرفات دیگری که برای رهن نافع باشد و منافی حقوق مرتهن هم نباشد به عمل آورد بدون این که مرتهن بتواند او را منع کند، در صورت منع اجازه با حاکم است. 

فصل نوزدهم – در هبه 

ماده ۷۹۵- هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک می‌کند، تملیک‌کننده واهب، طرف دیگر را متهب، مالی را که مورد هبه است عین موهوبه می‌گویند. 

ماده ۷۹۶-واهب باید برای معامله و تصرف در مال خود اهلیت داشته باشد. ماده ۷۹۷واهب باید مالک مالی باشد که هبه می‌کند. ماده ۷۹۸هبه واقع نمی‌شود مگر با قبول و قبض متهب اعم از این که مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری ندارد.

 ماده ۷۹۹-در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه قبض ولی معتبر است. 

ماده ۸۰۰-در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست. 

ماده ۸۰۱-هبه ممکن است معوض باشد و بنابراین واهب می‌تواند شرط کند که متهب مالی را به او هبه کند یا عمل مشروعی را مجاناً به جا آورد. 

ماده ۸۰۲-اگر قبل از قبض، واهب یا متهب فوت کند هبه باطل می‌شود. 

ماده ۸۰۳-بعد از قبض نیز واهب می‌تواند با بقای عین موهوبه از هبه رجوع کند مگر در موارد ذیل:۱- در صورتی که متهب پدر یا مادر و یا اولاد واهب باشد؛۲- در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد؛۳- در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود خواه قهراً مثل این که متهب به واسطه‌ی فلس محجور شود خواه اختیاراً مثل این که عین موهوبه به رهن داده شود؛۴- در صورتی که در عین موهوبه تغییری حاصل شود.

 ماده ۸۰۴-در صورت رجوع واهب نماات عین موهوبه اگر متصل باشد مال واهب و اگر منفصل باشد مال متهب خواهد بود.

 ماده ۸۰۵-بعد از فوت واهب یا متهب رجوع ممکن نیست.

 ماده ۸۰۶-هر گاه داین طلب خود را به مدیون ببخشد حق رجوع ندارد. 

ماده ۸۰۷-اگر کسی مالی را به عنوان صدقه به دیگری بدهد حق رجوع ندارد.

جهت مشاوره با وکیل متخصص با شماره ۹۰۹۹۰۷۲۹۵۷ از خطوط ثابت تماس حاصل نمایید .

جهت نگارش لایحه ، درخواست وکیل ، مشاوره حضوی و تنظیم قرارداد با شماره ۸۸۹۶۸۳۷۲ تماس حاصل نمایید .

لطفابا ثبت نظرات خود در دیدگاه وب سایت یا بخش نظرات اپلیکیشن دادورزیار در کافه بازار ما را حمایت کنید .

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

لینک کانال ایتا

لینک کانال سروش

لینک صفحه اینستاگرام

دانلود اپلیکیشن اندروید دادورزیار

پست های مرتبط

کارشناس حقوقی سایت

افزودن یک دیدگاه

سایت ساز