صلواتی: نگذاشتند بنی صدر لجباز از امام تبعیت کند (بخش 4)
فضل الله صلواتی در بخش چهارم گفت و گوی خود با گروه پژوهش خبر ایرنا از ابراز تمایل محسن رضایی برای خاتمه جنگ در سالهای میانی دفاع مقدس می گوید.
این فعال ملی مذهبی از مخالفت صریح امام با اختلاف اندازی بین بنی صدر و شهید رجایی، مخالفت حسن آیت با میرحسین موسوی، سخنرانی جنجالی رییس جمهور وقت در همدان صحبت می کند.
گفت وگو با صلواتی در پی می آید
**آیا امکان این وجود داشت که سال 1361 جنگ تمام شود. نظر شما را در این باره می خواستم بدانم. با توجه به اینکه آن موقع در مجلس حضور داشتید و احتمالا در جریان اخباری بودید که آن زمان محرمانه بود؟
صلواتی: بله. وقتی هفت هشت نفر از سران کشورهای دیگر به ایران آمدند و می خواستند وساطت کنند و در عین حال خساراتی را که از بابت جنگ تا آن موقع به ایران وارد شده است، تامین کنند، چنین امکانی وجود داشت.
البته آن وقت محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران که در اصفهان بود. به اتفاق از پادگان به میدان نقش جهان اصفهان رفتیم. رضایی اظهار تمایل می کرد که باید یک جوری این جنگ را خاتمه داد. سران سپاه هم برای پایان جنگ فشار می آوردند و خیلی تمایل شدیدی به ادامه جنگ نداشتند ولی از طرفی هم نمی خواستند بگویند که ما از عراق شکست خوردیم یا عراق باعث شد که ما موفق نشویم.
** چه سالی؟
صلواتی: سال 61،62،63
** سال 61 که ایران بر عراق برتری و در جنگ دست بالا را داشت؟
صلواتی: نه. وقتی ایران در جنگ دست بالا را پیدا کرد که فاو را در سال 1364گرفت. خیلی در آنجا هزینه هم کرد. بیمارستان ساخت.
** فاو را سال 64 ایران گرفت و البته برخی از فرماندهان جنگ مثل حسین علایی آنرا موفق ترین نبرد جنگ 8 ساله می دانند؟
صلواتی: بله.
**ولی من سال 61 را می گویم. بعد از فتح خرمشهر؟ یعنی محسن رضایی نمی خواست جنگ ادامه پیدا کند؟
صلواتی: نگفت نمی خواهم. ولی تمایلی به ادامه آن هم نداشت. اما به هر جهت خود را تابع نظر امام می دانست.
**حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی چه؟
صلواتی: آن وقت در سال 1361 کار دست هاشمی بود. او دلش می خواست جنگ ادامه پیدا کند.
یادم هست آن وقت دیداری با آقای منتظری داشتیم. ایشان قاطعانه و مصرانه می گفت باید جنگ را تمام کنیم. نظر آقای بازرگان و خیلی دیگر از نمایندگان مجلس هم این بود که بعد از آزادسازی خرمشهر باید جنگ تمام شود.
**پس این جریانی که کشورهای عربی قرار بوده است بابت حمله عراق به ایران غرامت دهند، درست بود؟
صلواتی: ما این طور شنیدیم. آنها با ما که صحبت نکردند، بلکه با امام و بنی صدر گفت و گو کردند.
**سند رسمی درباره ادعای تامین غرامت وجود دارد؟
صلواتی: نه. ما فقط شنیدیم.
**فکر نمی کنید این یک شایعه بوده است؟ محسن رضایی هم قاطعانه این را تکذیب کرد؟
صلواتی: نه. گمان نمی کنم هفت، هشت رییس جمهور و این ها بدون مایه و دست خالی به ایران آمده باشند. یاسرعرفات وقوام نکرومه هم جزو آنها بودند.
**درباره اتفاقاتی که در مجلس اول شورای اسلامی اتفاق افتاد، اختلافات شدیدی بین حزب جمهوری اسلامی و نهضت آزادی و بنی صدر اتفاق افتاد . این مجلس را می توان مجلس آزادی دانست؟
صلواتی: مجلس آزادی بود ولی اکثریتش با نیروهای حزب جمهوری اسلامی بود. در حزب جمهوری اسلامی هم مرحوم حسن آیت خیلی نفوذ داشت. او در شمار مدرسین این حزب بود.
قبل از عزل بنی صدر یک نوار از آیت پخش شد که در آن گفته بود ‘ ما بنی صدر را بر می داریم و نمی گذاریم دوره اش به آخر برسد’
بعد بنی صدر با عنوان ضد ولایت فقیه حذف شد.
هر روز هم در مجلس طرحی داشتند به نام فرمان همایونی. شورای انقلاب یک طرحی به نام’ فرمان همایونی ‘ داشت با این محتوا که چون قبلا شاه اختیارات ویژه ای داشت که افرادی چون رییس پیشاهنگی، رییس بانک مرکزی، رییس سازمان تربیت بدنی و چند سازمان دیگر را خودش تعیین می کرد. بر این اساس شورای انقلاب فرمان موسوم به همایونی را به رییس جمهور تفویض کرد. بنی صدر که سر کار آمد نوبری را رییس بانک مرکزی کرد و شمسی را رییس سازمان ورزش.
اما وقتی مرحوم رجایی نخست وزیر شد هر روز لایحه ای به دولت یا طرحی به مجلس ارائه می شد که مثلا مسوولیت بانک مرکزی باید در حیطه نخست وزیری باشد. این ها تضعیف رییس جمهور وقت بود.
حتی یکبار وقتی ما همراه با برخی نمایندگان مجلس خدمت امام رسیدیم امام فرمود: اینقدر اختلاف نیندازید و این کارها را انجام ندهید.
وقتی به مجلس برگشتیم هم آقای محمد جواد حجتی کرمانی پای تریبون رفت و گفت: امام به شدت با دخالت مجلس در موضوع فرمان همایونی رییس جمهور مخالف است.
اما مجلس را به عنوان وقت تنفس برای ساعاتی تعطیل کردند. آقای هاشمی رفسنجانی به جماران رفت و عصر برگشت و جلسه مجلس دوباره تشکیل شد. هاشمی پشت تریبون گفت: من با امام در این رابطه صحبت کردم ایشان فرمودند مجلس هر کاری می خواهد در این رابطه انجام دهد، اختیار با خودش است.
این در حالی بود که امام به ما نمایندگان فرموده بود : من با کاری که شما نمایندگان می کنید و بین آقایان بنی صدر و رجایی اختلاف می اندازید مخالفم.
این اختلافات همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه یک روز طرح عدم کفایت رییس جمهور در مجلس امضا شد.
آن روز که هواپیمای محلاتی نماینده امام در سپاه سقوط کرد ما خدمت امام بودیم. امام ناراحت بودند که چرا مجاهدین خلق دور بنی صدر را گرفته اند شما بروید و دور ایشان را بگیرید.
بعد ها آقای بجنوردی گفت: امام تقریبا ما را سقوط داد و گفت کوتاه بیایید و از این فرمان همایون حمایت نکنید و ما پیش این حزبی ها مقداری ارزش مان آمد پایین.
آن شب امام فرمود که من شنیده ام که بنی صدر می خواهد به همدان برود. من به ایشان گفته ام تا جنگ هست سخنرانی علیه یکدیگر نکنند.
آن وقت ها راحت می شد پیش رییس جمهور رفت. رفتیم و بنی صدر داخل یکی از کاخ ها بود. دو سه روحانی هم پیش او بودند. بنی صدر خطاب به من گفت: شنیدم خدمت امام بودی؟ خبر تازه ای بود؟
گفتم: بله. حالا بعدا می گویم.
بنی صدر جواب داد: نه جلوی این آقایان هم بگویی طوری نیست.
**آن روحانیون چه کسانی بودند؟
صلواتی: نمی توانم بگویم. گفتن برخی مطالب به نفع نظام نیست. یادم هست همین خاطرات آیت الله منتظری را که ویراستاری می کردم زیر برخی مطالب ایشان می نوشتم انتشار این مطلب فعلا به سود نظام نیست. ایشان هم برخی جملات یا عبارات را حذف می کرد.
عرض می کردم خدمتتان. به بنی صدر گفتم: امام گفته اند تا وقتی جنگ هست شما علیه رجایی حرف نزنید. همدان هم نروید و اگر رفتید آنجا سخنرانی نکنید.
بنی صدر در فکر فرو رفت اما یکی از آن روحانیون به بنی صدر گفت: شما ببینید وظیفه شرعی تان چیست؟
من عصبانی شدم و گفتم: در مقابل حرف امام وظیفه شرعی یعنی چه؟
بعد هم رو به بنی صدر کردم و گفتم: امام ممکن است شما را از فرماندهی کل قوا بردارد!
اما بنی صدر پاسخ داد: نه. ایشان در این شرایط جنگ و بحران مرا بر نمی دارند.
بنی صدر وقتی این حرفها را زد لباس نظامی تنش بود و می خواست به یک عملیات جنگی برود.
گفتم: آقای بنی صدر مجلس با شما مخالفت می کند؟
پاسخ داد: خیر. من در مجلس موافق هم دارم.
گفتم: موافقان شما در مجلس من هستم و محمد حجت و بجنوردی و محلاتی و انواری. ما هم امام را بر شما ترجیح می دهیم . شما فکر می کنید ما در مجلس از شما حمایت می کنیم؟! اگر امام شما را بردارد ما طرف شما را نخواهیم گرفت.
بنی صدر دوباره به فکر فرو رفت. روحانیونی که آنجا بودند اما دوباره مقداری ایشان را تحریک کردند که شما ببینید وظیفه شرعی تان چیست؟!
من و حجت هم بلند شدیم و زدیم بیرون.
همان شب بنی صدر به همدان رفت و سخنرانی کرد. رادیو هم اعلام کرد که مردم همدان شعار ‘ مرگ بر بنی صدر’ سر دادند.
تا آن هنگام کسی شعار مرگ بر بنی صدر نداده بود.
همان شب صدا و سیما تبلیغات خود علیه بنی صدر را تشدید کرد. فکر می کنم آقایان عطریانفر، دکتر هادی و عبدالله نوری در جریان هستند.
بنی صدر هم مخفی شد و بعد هم مسایلی که پشت سر آن پیش آمد.
**خود بنی صدر چقدر در این جریانان مقصر بود؟
صلواتی: او لجبازی می کرد. می رفت دانشگاه علیه این ها حرف می زد اینها هم می رفتند سخنرانی اش را به هم می زدند. خوب آن وقت همه نماینده ها اسلحه داشتند. بنی صدر هم اسلحه شان را می گرفت و پشت تریبون به همه نشان می داد و می گفت این آقایان با اسلحه به اینجا می آیند.
مثلا طرفداران بنی صدر اسلحه محمد رشیدیان نماینده وقت مجلس را گرفتند و او را کتک زدند. برخی افراد دیگر را هم همین طور. البته رشیدیان رفته بود که مجلس سخنرانی بنی صدر را به هم بزند. این ها سمپاتهای مرحوم آیت بودند. البته بیشتر این برنامه ها توسط آیت شکل می گرفت.
**یکی از چهره هایی که خیلی درباره اش حرف وجود دارد مرحوم آیت است. او را چطور شخصیتی می دیدید؟
صلواتی: آیت فردی زرنگ و با اطلاعات بود. برای همه پرونده ساخته بود که چه کسی چه کاره است؟ چه خطی دارد؟ و برنامه اش چیست؟ از قبل انقلاب خیلی با پرورش نزدیک بود. در جریان انقلاب و بعد هم در خبرگان با او نزدیک بود.
مثل کامپیوترهایی که الان هستند و فایل فایل اطلاعات دارند. آیت به طور افراطی ضد مصدق، بنی صدر و سلامتیان و همینطور ضد میرحسین موسوی بود.
صلواتی: ضد میر حسین چرا؟
صلواتی: چون حزب جمهوری اسلامی داشت در مجلس موسوی را به عنوان وزیر امور خارجه و بعد نخست وزیر به بنی صدر تحمیل می کرد. بنی صدر هم خیلی مخالف بود.
ولی آقای هاشمی رفت و عده ای جانباز را آورد و اینها به نفع آقای موسوی تحصن کردند. در این بین تنها آیت و چند تا از رفقایش مثل کریمی و اسدی نیا با موسوی مخالفت کردند.
**آیت وابستگی حزبی هم داشت؟
صلواتی: بله. ایشان وابسته به حزب زحمتکشان ملت ایران مظفر بقایی بود. البته به من می گفت الان نیستم. ولی با آنها بود.
**گرایش حزب زحمتکشان چه بود؟
صلواتی: خود بقایی فکر کنم لاییک بود. ولی به نظرم بقیه شان بیشتر افراطیون مذهبی بودند. حداقل اصفهانی هایشان را من می شناختم همه این طور بودند.
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید